- جمعه ۵ خرداد ۰۲
- ۲۳:۲۶
- ۲۶۸
که نه کار دارد و نه مال و نه حسن جمال ! اما بی شک اقبال بلند و سلیقه ی درخوری دارد که اینگونه ندیده خواهان این جانب میباشد لیکن بی تعلل پیغامی بفرست و جواب رد مارا به گوششان برسان!
خداییشششش اینارو در لحظه به مامان گفتین ؟ :)))) خیلی روحیه طنز تون بالاس :)))
سلااااااممم
خوبی؟؟؟
خدایاااااا امسال شوهر کنه
سال دیگه هفت تا بچه بزادددد :))))
قلمتهنوزمحرف ندارن:)
اقا مبارکه مبارکه، سال پر و پیمونی باشه برات:)
نه؛ فقط یدونه باشه که همون یکی کافی باشه، پر و پیمون نبود نبود 😅
من نمیدونم.یک چیزی بنویس این جوان ناکام پشت گوشی دلش شاد بشه.گناه داریم ماها🤣
شکرررررر
نه دیگه منظورم هفت قلو بود
:))))
یه چند تا دیوار تو خونه خراب کردیم درحال بازسازی خونه ایم
ان شا الله کم کم رفتنی ام
سلام و درود مریم بانوی عزیز 🌹
خدا شما را اجر و خیر دهاد ک نیش ما را میگشایی !😍 (نمیدونم چ مدت زمانی😀 ولی داشتم تصور میکردم با همین طنز با اون دوتا بندهی خدا داری تو اطاق حرف میزنی)🤣
ب یار بگو دست بجنباند و جفتکِ بخت و اقبال را نادیده نگمارد 😞 ک ما بسی نامهربانی از این بختو اقبال ورپریده دیدهایم !
اگر بعد از مراسم چاییبران😛 برای مجتبا خروش و پسر نوراله چشم قشنگه برایمان بنویسید ک بر ما تجربه بیافزائید سپاسمندتان خواهیم گشت ! 🤣😉🤣
امیدوارم ک هرچی صلاح و خیرت هست برات رقم بخوره !🙏🤍🌹
نه ما خونمون دست مستاجر بوده !
چالش فقط اینکه بلاتکلیفی خیلی مزخرفه
یعنی هم متاهلی هم نیستی :///
مسائل یکم باز میشه و خب خانواده ها یکم دخیل میشن تو روند ازدواج و.... که البته اونم به درجه استقلال دو طرف و شعور خانواده ها درصدش مشخص میشه
البته ما به دلیل مسئولیت هایی که روی دوش علی هست اصلا شبیه عقدی های معمولی نیستیم
خلاصه به اون سختی که تو دوران مجردی فکر میکردم نیست ولی خب من فکر میکردم برای شکستن رسم و رسومات خیلی قدرت بیشتری دارم ولی بعدش متوجه شدم خیلی چیزها دست ما نیست !!!!
میدونی اصلا اون چیزی که فکر میکردم نبود:)
منت خدای را که تونستم بالاخره راه خواستگاران سنتی را بسته و خود شوی برگزینم.
سلام مجدد
خانواده هامون اهل دخالت نیستن البته علی هم خیلی رک کسی حرفی بزنه جواب میده
آره دوسال گذشت :))
البته مامانم میگه شما مثل اینایی که عروسی کردن هستید ۲۴ ساعته وردل همدیگه اید:)))
مامانم اول مخالف صددرصدی ازدواجمون بود الان اینقدر همدیگه رو دوست دارن منو آدم حساب نمیکنن :///
سر قضیه بازسازی خونه خانواده علی طرفدار بازسازی بودن بابام میگفت نه به علی فشار نیار اصلا وضعی بود ...بابام پسر نداره یه جوری ذوق علی میکنه من حسودیم میشه
البته گاهی خاله یا مامانم. چیزایی میگن ولی خب میشینم پیش خپلی همشو یه بند میگم اونم میگه همش حرف الکیه با ذهن خالی و راحت به زندگی میپردازم
من فکر میکردم زندگی رو از صفر باهم میسازیم و کلی سختی میکشیم و.... ولی واقعیتش خیلی راحت گذشت ...یعنی تصورات من کن فیکون شد:////
ولی اینکه دلم میخواد تموم بشه دلیلش اینه عقایدمون با اطرافیانمان خیلی متفاوته
بالاخره دوتا شهرستان مجزا هستیم از رفت و آمد متنفرمممم
بلاتکلیفیم
و.....
اینایی که با ما عقد کردن ۳ نفرشون طلاق گرفتن میترسم ۴ امیش ما باشیم😂😂😂
من از امتحان خدا خیلی میترسم
فکر میکردم امتحانم تو زندگی مشترک از نظر مالی باشه یا قطع رفت و آمد با خانواده ام ولی هیچ کدوم نشد
راستش میترسم چیزی باشه که از پسش برنیام !!
آره بابا همش باید بریم و بیایم
دوران سربازی که مثل اینایی ک عروسی کردن فقط آخر هفته ها میومدیم خونه ما😂
عقدی که زیادی بشه دیگ کم کم آدم بهونه گیر میشه به طلاق میکشه ایقددددددد لیلی و مجنون دور و برم طلاق گرفتن ک نگوووووو:)))
اتفاقا علی هم همین رو میگه
میگه تو خیلی صبوری اگر دختر دیگه ای بود تو دوران سربازی که حقوقمون ۲ تومن بود و ۱۷۰۰ هم میرفت برای وام ازدواج دهن منو سرویس میکرد
ولی واقعا بهم سخت نگذشت :)))
نمیدونم شاید توقع زجر کشیدن داشتم :/// مریضم دیگ #
این ترس ها از ضعف ایمانه :((((
نه من بعد عقد دیگه علی دوست نداشت برم سرکار دیگه نرفتم
البته چند ماه اول علی سرکار هم میرفت دیگه من اعتراض کردم چون با خستگی رانندگی کردنش برام قابل قبول نبود برای همین دیگه ما بودیم و۳۰۰ تومن:)))
اخرای سربازی هم حقوق شد حدودا ۳۸۰۰ تومن
در همه حال برکت داشت به همه جا میرسید :))
البته خرج بنزین ماشین و... با ما نبود فقط خودمون دوتا بودیم :)))
البته علی میگه الان دارم تلافیش در میارم به نسبت بالا رفتن حقوقش منم خرج میکنم😅اونم میگه نکشیمون ساده زیست :))
نه مریمی
آشپزیم هنوز مالی نیست :)))
ولی همه میگن در زندگی یاد میگیری فقط کافیه ۵۰ بار غذات خراب دربیاید:)))
آره واقعا
اصلا همش تقصیر خانواده برتره الکی مثلا😂
راستش اوایل سخت بود چون همیشه تو تفکراتم من هم قرار بود کمک خرج باشم
ولی علی معتقده پولی که بدست میاره مال هردو ماست یعنی میگه یه زن خونه دار هم شاغله ولی شغلش تربیت فرزنده و مدیریت خونه حتی معتقدم اگر دوست نداشته باشم موظف نیستم کارای خونه رو هم انجام بدم
حتی زمین که خریدیم هم به نام من زد
در کل معتقده اگر زن نباشه مرد هم نمیتونه با خیال راحت پول در بیاره
البته چند باری خونشون آشپزی کردم خوب دراومد مادرشوهر عزیز معتقده من از گ.... ( تنبلی زیاد) خودمو به کار نمیزنم واگرنه بلدم :/
ولی باور کن بلد نیستم !
الان علی ماهانه دو تومن میریزه کارتم برای خودم طبق همون مدیریت میکنم که چی بخرم و چی نخرم
گاهی هم ببینم حقوقش کامل میره برای بازسازی خونه خرج نمیکنم یا فقط قسمتیش رو خرج میکنم
باهم تعارف نداریم گاهی چیزی بخوام که موقعیتش نباشه رک میگه که الان شرایطش نیست یکم صبر کن
گاهی هم اون بخواد خرجی کنه که من ضروری نبینم میگم الان نه
کلا با هم برنامه میچینیم که چی بخریم و چی نخریم
گاهی هم خرید لباس و اینا دارم بیشتر برام میریزه کارتم
میدونی وقتی دو نفری بشینی روی حقوق برنامه بریزی دیگه ناراحت نیستی برات سخت نیست نخریدن یه سری لوازم
با مادرشوهرم رفیقم هروی بخوایم بگیم میگیم بهم
خیلی پایه است و در عین حال فهمیده
گاهی سوالی تو زندگیم باشه ازش میپرسم حتی موضوعاتی که روم نمیشه از مامانم بپرسم
کلا اتفاقی تو خونشون پیش بیاد قبل علی مامانش به من میگه بعد باهم برنامه ریزی میکنیم چطور به علی بگیم
البته اگر اشتباهی هم بکنم دوستانه بهم میگه
خیلی زن خوبیه از بس مادرشوهرش اذیتش کرده هوامو داره که من مثل خودش نشم :)))
اتفاقا علی خیلییییییی صبوره من زودجوشم !
همون روز اول هم گفتم
ولی مسائل مالی برام خیلی مهم نیست
گاهی من عصبی بشم اون خیلی ریلکسه اصلااااا به روم نمیاره میخنده و میگذره اصلا کینه ای نیست
البته به دوره کانال داری خریدم میخوام تو فضای مجازی شروع به کار کنم
حتما به یار بگو که زودجوشی :)
کانال زدن تو یه پیام رسان یا پیج دارم یاد میگیرم بعدا که خوب فالور داشت تبلیغات بگیرم :)
یا تو یه زمینه متخصص بشم و دوره ام رو بفروشم
کلاس خط هم اسم نوشتم
خیلیییی حقوق دلچسبی دارههههه :)))
همون رو بگو :)
یه موضوع انتخاب کن تخصصی کار کن
مثلا جملات عاشقانه
یا خطاطی
یا طنز (جوک)
یا هرچی دوست داری
بعد تبلیغ بده تا کانالت بره بالا بعد یا چیزی رو بفروش در اون رابطه یا تبلیغات بگیر
من چون خیلی کتاب همسرداری میخونم میخوام کانال همسر داری بزنم 😂😂😂😂
ساده زیستی
واقعا نمیدونم
مثلا وقتی کابینت ها خونه رو عوض کنیم یا کناف بزنیم خیلی دو دل بودم و گیج !
ولی تعریف علی از ساده زیستی یه چیز دیگه است
میگه چیز اضافی و به قصد تجملات بده
نمیدونم
علی میگه من خیلییییی سخت گیرم و این مدلی اگر زندگی کنم از دین و همه چیز زده میشم
واقعا هنوزم نمیدونم و در حال تحقیقم که زندگی اسلامی چیه و چگونه است !!!
پس بنابراین فعلا نمیدونم ساده زیستی مارا چه شده!!!
آره زمان ما ۲۰۰ تومن بود :) که طی یک هفته خرج شد:)))
واقعا من سخت گیرم؟
منطقه ما اینطوری نیست هرچی اوضاع سخت تر گرونی ها بیشتر
تجملات و توقعات بالاتر ....
طلا های عروس بزرگتر ...
طلاهایی که کادو گیرمون اومد فروختیم زمین خریدیم
وام ۷۰ میلیون ارزدیجیتال خریدیم ۱۳۰میلیون جهیزیه
ما سرویس نمیخریم
روی چمدون عروس طلا میزاریم بقیه هم کادو پول و طلا میدن
مثلا رو چمدون من ۶ تا النگو بود
دیگه جدا هم کادو طلا گیرمون میاد
این مال عقده
دیگه عروسی تو فرهنگ ما کادو پول یا طلاست داماد هم سرویس طلا
تو فرهنگ علی اینا وسایل خونه است داماد هم یه کادو میده عروس قبل از ورود به خونه
مثلا تو منطقه ما غالبا زن ها خیلی طلا دارن تو عروسی ها تو چشم همدیگه میکنن مسابقه است !!
طرف شوهرش کارگره مجبورش میکنه وام بگیره براش طلا بخره :)))))
داشتم تو کامنت ها میخوندم فهمیدم پارتنر داری نیشم تا بناگوش باز شد :))
یه جوری با مامانت حرف زدی که انگار کلا کسی رو زیر سر نداری :دی
سلام حالتون احوالتون؟
چه خبر چه میکنی؟
خیلی وقته نیومدم
هنوز شماره نداری؟