- شنبه ۱۸ مرداد ۹۹
- ۱۴:۵۵
چند روزه که وقتی ساعت پنج آلارم گوشی شروع به خوندن " جان مریم " میکنه ( خودشیفته هم خودتونید)
من درحالی که به سان وزغ چشمام به سقف دوختم و چیکه ای خواب به این چشمای وامونده نیومده
خطاب به " جان مریم" خوندنش میگم کوفت مریم!
به نظرم تا زمانی که آدم نتونه قسمت خاطره دونی مغزشو ریست کنه علم هیچ پیشرفتی نکرده و بشر هیچ غلطی نکرده
حالا کاش تو این تایم های نخوابیدن ها یه کارمفید کنم
کتابای نصفمو بخونم یا یه طرحی بکشم خلاصه یه کاری کنم تهش بگم بخاطراین نخوابیدم!
ولی هیچ !
دیشب اقدس بهم گفت پاشو برقصیم!
دراوج بی ادبی و بی حوصلگی و دلمردگی و خفقان وغم و دلتنگی و بغض و ای کاش ( علائم شکست عشقی همیناس خب)
بهش گفتم بابات بسلامتی داره واسه بارسوم زن میگیره عروسی درپیش داریم؟؟
متاسفانه بابابزرگم شنید و خب خوشش اومد . گفت خدا از زبونت بشنوه !
چرا اینا به فکر من نیستن؟
دوروز پیش سریه مسئله ای چندتا توپ و تشر به برادر شماره دو ، کپل زدم
دیروزهم داییم یه حرف نا مربوطی زد که درکمال تعجب همه جواب دندان شکن و فک ببندی بهش دادم من معمولا سکوت میکنم
باعث شد مادرم تاج سرم بهم بگه :چته؟ چرا وحشی بازی درمیاری؟
گفتم : ننه احترام خان دایی واجب ،اما حرف از وحشی بازی و زبون درازی نزن که هیچ خوشم نمیاد!
کی واسه من قد یه نخود اهلی بازی دراورد تا من واسش یه خروار رو کنم؟؟؟
این دنیا همیشه واسه من وحشی بازی و جفتک پرونی و نامردی بوده!
فکرمیکنید چیشد؟ دلش سوخت واسه دخترش؟؟
پقی زد زیرخنده گفت خیلی دلقکی!
یه خواهرم ندارم یکم گریه کنه واسم و زجه زنه و زاری کنه بغلم کنه بگه الهی بمیرم واست خوااااااهر
حتما باید سربه بیابون بزارم اینا غم درونم جدی بگیرن وباهام مهربون باشن؟
فعلا تصمیمم اینه ازبیابونای سمنان شروع کنم!
کم تراکم ترین استانه و بهترمیشه پروتکل های بهداشتی رو رعایت کرد!!
باید برم فلافلی اصغرکثیف یه فلافل تند بادوغ بخورم شاید این بغض روش کم شد رفت...
- ۱۳۲