- يكشنبه ۲۶ مرداد ۹۹
- ۱۵:۴۶
آیناز پیشم خوابیده بود
ما زوج خوبی واسه خوابیدن کنارهم نیستیم!
جفتمون لگداندازیم و خب جفتمونم بغل دوست داریم
شاید همینه صبح ها با درد پهلو وکمر بیدارمیشیم وبا چشمامون واسه هم خط ونشون میکشیم
تو این نزاع چشمی معمولا حرف های خوبی رد وبدل نمیشه !
" مثل آدم نمیخوابی، خجالت بکش ازسنت ، وحشی، موهات میره تو دماغم " دراعماق نگاه های آیناز خطاب به من
موج میزنه!
" خودت مثل آدم نمیخوابی، مگه چندسالمه؟؟؟ ، باباته ، نیست موهای تو دماغ و دهن من نمیره" نگاهم بااین حرفا نگاه هاشو
جواب میده!
نگاهم یکم مثل خودم بی اعصابه!!
باز اخر شب مثل دوتا سرباز تنها و شکست خورده بالش هامون میزاریم کنارهم و همو محکم بغل میکنیم میخوابیم
+ دیروز عصر با برخی ازفوامیل ( جمع فامیل ها) هفت سنگ بازی کردیم!
فکرکن یه مشت آدم که کوچیک ترینشون 24سالش بود وبزرگترین 42( داییم) توپ انداختن و دنبال هم کردن
و جیغ وداد راه انداختن!!
درسته که همون دورهای اول دخترخاله هام ازبازی خارج شدن به علت خشونت بالای بازی و فقط من موندم واقدس
و الان از درد کمر و پا نمیتونم بشینم، چرا؟
چون گروه مقابل خیلی وحشی بازی میکرد!
البته ماهم کم وحشی بازی نکردیم، تاجایی که یکی دوبار من توپ دستم نبود با دمپاییام میزدم!!
تازه به اصرار بابابزرگم، زن بابابزرگم برام روغن گاو بود خربود نمیدونم چی بود زد به کمر وپام
یه جوری بوی طویله میدم که بهم گفتن تو مسیر باد کولر واینسا بوی گاویت پخش میشه!!
هیچ خاصیتی ام نداشت!!
این ها هیچی نیست من اعتراضم به داوریه که بابابزرگم به عهده اش گرفت
ولی اصلا نبودش !
یاداشت ازدرخت انجیر میکند نشسته میخورد یا داشت ناخونک میزد به قابلمه کله پاچه!
طوری که فقط هفت هشتا پاچه مونده بود یه دیگ آب کله پاچه:)
نمیدونم چرا و ازکی که ما اگه دورهم جمع بشیم باید غذا کله پاچه باشه:/
با وجود بوی طویله ای که ازم انتشارمیشه ودرهوا پخش میشه و عوق های که دیروز سر
کله پاچه ای که به زور به خوردم دادن زدم و کمرکبود وپایی که سیاه شده ساقش
روز قشنگی بود:)
یه همچین روزی یه همچین حال خوبی همراه با بوی گاو ازته دلم براتون خواستارم:))
- ۱۰۴