مثل یه ماهی افسرده وغمیگن درآب گریه کردم که کسی بو نبرد حتی تو!

  • ۱۷:۲۴

گم شدم  نه اون گم شدنی که ندونی کجایی، گم شدنی که ندونی کجامیری


حرفای زیادی تو گلوم ماسیدن 


دلم نمیخواد به آینه نگاه کنم دلم روش نمیشه به مامانم نگا کنه


من آدم ضعیفی ام


تاریکی رو شونه هام سنگینی میکنه


بچه که بودم شب ها رو ایوون پیش بابابزرگ و خالم میخوابیدم.


برامون قصه میگفت ، همیشه آخر قصه هاش خوب بود


میگفت دنیای ما هم همینه باید خودتون قصه هاتون خوب تموم کنید 


به آسمون نگاه میکردم شهابی که رد میشد میدیدم ذوق میکردم دست بابابزرگمو تکون میدادم وبیدارش میکردم


که ببینه


آرزومیکردم 


کاش زودتر بزرگ بشم 


کاش فردا بابابزرگم نفهمه شاخه درخت انجیرو شکستم


کاش ..


حالا بزرگ شدم حتی اگه بدونم امشب کلی شهاب ازآسمون ردمیشه


من هیچ آرزویی ندارم 


هیچ امیدی ندارم 


هیچ دلخوشی هم ندارم


کاش انقدر مزخرف نبودم کاش بزرگ نمیشدم.



  • ۴۶
مهربانی شما چه رنگیست؟

اگر یادمان بود وباران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan