- شنبه ۲۴ آبان ۹۹
- ۱۷:۲۲
چند وقت پیش با مادرم رفتیم بازار ، باماسک و رعایت تمام پروتکل های بهداشتی
راستش دلش میخواست یکم پیاده روی کنه
اصلا دلمون خواست رفتیم شخصیت میلیمتری نداشته باشید:)
داشتم میگفتم ..
رفتیم خرامان خرامان و من شیطون گولم زد رفتم داخل یه بوتیک مانتو و پالتو
یک عدد فروشنده آراسته وشیک ترجیحا خانم سریع اومد جلو گفت خوش اومدین چه مدلی مدنظرته گلم؟؟
گفتم مرسی ببینم پیداش میکنم مدل مدنظرمو!
بعد مانتویی نشونم داد گفت این خوبه ؟ خیلی بهتون میاد ، داشت بازار گرمی میکرد
وگرنه من میدونم تنها چیزی که بهم نمیاد مانتو دومتری آخوندیه...!
گفتم نه بلند دراین حد نمیپوشم نگفتم قدم کوتاهه میشم پنگوئن!
یه مانتو دیگه اورد گفت این چی گلم؟
گفتم اینو دارم .. واقعا داشتم
این چی گلم ؟ خیلی دوختش تمیزه
اینم داشتم گفتم اینم دارم
یه نگاه به سرتاپام کرد باتمسخر گفت شماکه همه مانتوها رو داری :/
خب من یه شلوار زرشکی گشاد با مانتو سرمه ای گشاد و کوتاه همراه با شالی ترکیبی ازتمام رنگ ها پوشیده بودم!
درسته مداد رنگی شده بودم و سیبیلامم تو ذوق میزد البته به لطف ماسک معلوم نبود ولی به خودم ربط داره:)
خواستم اون مژه های مصنوعیش با دندونام بکنم بندازم دور مامانم گفت مریم تو بگذر و من گذشتم!
یکی دیگه از همین فروشنده های آراسته وشیک اومد گفت خانومم چه مدلی مدنظرتونه؟؟؟
اگه گذاشتن یکم نگاه کنم بعد نخرم برم هاا ...
گفتم نمیدونم باید یه مدت باهاش رفت و امد کنم ببینم به دلم میشینه یا نه یکم آشنا شیم تابعد ببینم خدا چی میخواد:))
بی جنبه انداختم بیرون :/
الکی اون همه قربون صدقم رفتن ها بی معرفتا..
+ دیشب رفتم حموم برق رفت ..
گفتم خب کله ام کفی ست آب که داغه ، باهمین خوش بینی و چراغ قوه کله امو شستم
چند دقیه بعد آب یخ شد ، ابگرمکن خاموش شد بخاطر فشارکم گاز :/
قربانی تصورذهنیم شدم کم مونده بود یه زلزله هم بیاد تا تکمیل شه خوش شانسیم
صبح ساعت شیش مامانم بالاسرم غرمیزد
- من هم سن این بودم دوتابچه داشتم
دخترم انقدر بی خیال ..
بیدارشدم گفتم بازکی ازمن کوچیکتر تو فامیل شوهرکرد تو جوش اوردی:)
- من به اینا چیکاردارم زدی آبگرمکن خراب کردی!!
من نمیدونم شوهر چه ربطی به ابگرمکن داره؟!
گفتم من کاری نکردم بابا من اصلا تو حموم بودم دست نزدم که
- دست نزدی ولی دوساعت نشستی موهاتو شستی خراب شد!!
گفتم خب بزار موهامو کوتاه کنم تابه آبگرمکن فشار نیاد :/
- غلط کردی ، فردا یه بدبختی خرمغزشو گازمیزنه میاد خواستگاریت بزارم کچل کنی؟
گفتم مامان خیلی بهم برخورد ! اصلا خوشم نمیاد به شوهر فرضیم توهین میکنید!
احترامشو نگه دارین:))
درضمن بخت آدم باید بلند باشه نه مو!
- شوهر کجابود دلت خوشه؟؟
گفتم خب حالا که نیست من امیدی به زندگی ندارم بزارهمینجوری بخوابم تابقیه عمرم تموم شه
بزرگوار وقتی مریض میشه همه چی و بهم ربط میده :)
- ۱۵۹