اما دلمان ندا میداد که سنگ فرش ریشه هایمان را دنبال کنیم و خاکمان را دیگر بار ببوییم.

  • ۱۷:۰۹

چندسال پیش همراه خاله و دوستانم به خوزستان رفتم


عروسی یکی از دوستانی بود که از دوره راهنمایی هم کلاسی و دوست بودیم


تمام سه روزی که آنجا بودیم جز مهمان نوازی و خوش رویی چیزی ندیدیم


زبانمان ، فرهنگمان ، پوشش و  آداب و رسوم وحتی مذهبمان متفاوت بود


ولی قلب هایمان نزدیکترین بودن


لذیذ ترین ماهی ها و خرما هارا ماآنجا خوردیم و مادر  دوستم سخاوتمندانه برای تک تک مان ماهی و خرما 


بسته بندی کرد 


برای خانواده های ما


آدم های غریبه ای که هرگز ندیده بودن 


من آدم کمرویی هستم وبسیار دیر جوش 


حتی درجمع فامیل های کورد وهمزبان خودم گاها احساس غربت وتنهایی کردم


ولی انجا نه همه چیز مهربانی بود 


سه روزی که انجا بودیم به خرمشهر  اهواز هم رفتیم ، خرمشهری که هنوز اباد نشده


آن موقع سنم کمتر بود تنهاچیزی که برایم عجیب می  امد زنان بودن


زنانی که درجاده میدیدم که دبه  وبشکه های  بزرگ به پشت خود میبستند


برای آب


سخت است هرروز چندبار زنی دبه اب به کول ببندد و مسیر طولانی حمل کند


خوزستان پنج رود بزرگ دارد ، نفت دارد نخلستان و کشت زار های گندم بی مثالی دارد


حیف و صد حیف ..


کاش لذت های زندگی را برای ما بی معنی نمی کردند


کاش لذت بردن از نوشیدن یک لیوان اب انقدر حس خجالت وعذاب وجدان به ما القا نمیکرد


کاش زندگی طبیعی درکنار هم داشتیم


  • ۴۲
مهربانی شما چه رنگیست؟

اگر یادمان بود وباران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan