برای یک آشپز با علاقه ، نیاز داریم به یک عدد ملاقه !

  • ۱۷:۵۴

یه ساطور داریم خیلی بزرگ وتیزه 


خیلی دوست دارم پیش بند ببندم وکلاه سراشپزا رو بزارم 


اون ساطور خفن و تیز دستم بگیرم و بعدش 


تق تق تق تق سبزیجات خوردکنم با نهایت 


سرعت ودقت و ایضا ظرافت !


ولی نمیشه ونخواهد شد...


اون ساطور عزیز اون ساطور دسته چوبی


 اون عزیزدل اون جان برکف 


همون اندازه که محبوبه منه 


محبوبه زن عموی خاله ی مامانم نه ها


 هزاربارتر منفور و فیلم ترسناک و جانی و آدمکش برای مادرمه!



مادرمن مادر من تو یاری و یاور من ، از هرشی تیز وبرنده ای 


که قابلیت قطع انگشت و دست تامچ و آرنج 


 و خراش انداختن و زخم و زیلی کردن را دارا باشد 


هراسی تماشایی  میدارد!


مادر و برادر کوچک به شدت از خون میترسند!!


کافیه یه پشه بی جون یه قطره خون ازاینا بمکه


 و جای نیشش قرمز بشه این دو نام آور کورد غیور 


با دیدن قرمزی پوست آب قندلازم میشن!


زین رو مادر پا بردل علایق و خواسته های دخترگلش نهاده 


و تمامی چاقوهای آشپز خانه فوراگزمپل ؛


ست کامل چاقوی اشپزی ، ساطور، تیزبر، کارد میوه خوردی 


قیچی تیز، ناخون گیرتیز وحتی خلال دندون تیز را 


جمع اوری و مصادره کرد!


اصلا وقتی یک کیلیپ آشپزی را به تماشا مینشینم که

 طرف با ساطور چگونه تند و فرز همه چیز را ازدم تیغ میگذراند بغض کرده و لبخند تلخی به جبر روزگار میزنم!



ملاقمونو داشتم باهاش رو قابلمه ها طبل میزدم شکست:)


الان هم ساطور وچاقو میخوام هم ملاقه!

  • ۱۴۴
** fateme **

سلام 😂

بخشهایی از شاهنامه بود نبرد رستمو اشکبوس 😂😂😂

این عکس واسه خودته با چاقو کوچولو میبری از ترس مامانت؟😄

سلام :)) حالت چطوره؟

چندوقت پیش وبت کامنت دادم 

توهمین مایه هاس:)))))
** fateme **

وب نمیرم زیاد الان میرم ببینم 

اون وقت ما به چه طریقی باهات درارتباط باشیم؟:)
** fateme **

واتس اپ عزیزم 😁

من وب فعالیتی ندارم واسه همین سر نمیزنم 

 

من واتساپ ندارم

:)
یاسی ترین

ای وای 🤣🤣🤣 ولی واقعا با چاقو کند کار کردن سخته.

این همه از خون ترسیدن وحشتناکه ها. چقدر زندگی براشون سخت میشه. 

پس چجوری زایمان کردن 😞😞😞

هم سخته هم طاقت فرسا

یبار دوتا چاقوی اره ای خریدم مامانم تا چندروز خبر نداشت بعدم که فهمید

نمیدونم چیکارشون کرد از دسته جداشدن:))))

هر سه تابچشو قبل به دنیا اومدن از حال رفته!!

الان مامانم بهتره برادرکوچیکه خون که میبینه رنگش میپره
** fateme **

اشکال نداره همون وب سعی میکنم بیشتر سر بزنم 🙂🙂🙂🙂🙂

آفرین صدآفرین هزاروسیصد آفرین:)
محیا ..

چقدر حساسن همه اعضای خانواده:)))

 

مایه چاقوداریم از ساق دست خودم بلندتره وبزرگتره 

خفنه هااا

همیشه بااون کار میکنم

بااین کوچیکا آبم تو یه جوب نمیره

وخب این چاقو بزرگه زیاد شرحه شرحه کرده انگشتامو:)))

 

دستا من پراز جای بریدگی وسوختگیه😅

 

 

 

:)

مامانم و برادر گردالی ازخون میترسند 

برادر دیگه بافوبیای خون کمی فاصله داره!

باورت میشه من بلد نیستم مرغ وماهی خورد کنم وتیکه تیکه کنم؟:))))

چون هروقت گرفتیم همون تو قصابی هم دادیم خورد کرده توخونه فقط شستیمش

ولی مدتی که بخاطر کرونا دیگه خورد نمیکردن مصیبت بود:)))

مامانم تیکه تیکه میکرد 

یبار پای مامانم که شکسته بود بابابزرگم یه کله پاچه اورده بود باکلی پشم:)

تواون موقعیت هی نگاش میکردم که اینو چجوری باید تمیزکرد

بابابزرگم گفت با تیغ میشه:)

مامانم یهو دادمیزد نههه نهههه:))))))

اخرش دادیم قصابی تمیزش کرد برامون

دستای من جای زخم ندارن ولی دوتاسوختگی کوچیک دارن 

الان یادم اومد..

اول دبیرستان که بودم انگشت وسط دست راستمو با در تن ماهی بریدم

بند انگشت بالایی کامل پوستش جداشد:)

خونش بندنمیومد

یادمه منو بیخیال شده بودن به مامانم سرم میزدن:))))




غریبه آشنا A

ای عزیز دل خواهر دست رو دلم نذار که خون😢

والا ساطور که نه گاهی با ی هندونه هم کار ب عمل سرپایی می کشه🤕😅 و مجبوری با شصتی باند پیچی شده لنگان لنگان تلو بزنی😢😧

الان من مجروح هندونه ای هستم☹ آی لاوی یو مریمم و فاطمم🖐

چاقوی گنده دستت میگیری؟

:)
محیا ..

منم اوایل که میخواستم مرغ تیکه کنم سختم بود 

اکثراً خورد شده میگرفتیم یوقتا پیش میومد که خورد نمیکردن باید خودم خوردمیکردم یکساعت با مرغ کلنجار میرفتم

ولی الان دیگه حرفه ای شدم سه سوته چندتا مرغو تیکه تیکه میکنم باهمون چاقو خفنه:))

 

 

ولی این تجربه توخیلی وحشتناک بوده پوست دستت کنده😖

بیچاره مامانت حق داشته

من که از خون نمیترسمم از تصور انگشتت حالم بد شد😅

خواهر منم خون میبینه از حال میره

هروقت خون میده امکان غش کردنش هست

 

حتی امپول بزنه سوزن ببینه ممکنه غش کنه

اولین بار بچه بودسرماخورده بود امپول زد از در مطب اومدیم بیرونگریه واینام نمیکردا یهو غش کرد

 

کلا. فوبیا خونوامپولو اینا داره اونم:(

 

حالا من برعکس میرم خون میدم 

زل میزنم لحظه فرو رفتن سوزنو تو رگم باهیجان نگامیکنم خیلی باحاله😂

من الانم بلدنیستم:))

پوستش اویزون شده بود ماهیچه انگشتم کامل افتاده بود بیرون:)))

الان یه خط کمرنگ سفید نیم دایره دور بند انگشتم هست ،ردش کمرنگ مونده

اون موقع فهمیدم پلاکت خونم خییییلی کمه ،خونش اصلا بندنمیومد

ما خونوادگی بد رگم هستیم:))

موقع خون دادن پدر طرف درمیاد تارگ خوب پیداکنه!
** fateme **

آی لاو یو اجنا 😄🤩

مریم انقدر تشریح کردی انگشتتو حالم بد شد 🥴 

منم میتونم مرغ تیکه تیکه کنم با چاقو نه زیاد بزرگ همون معمولیا یا یکم بزرگتر ، کم سن تر که بودم فکر کنم از قبل ۱۵ سالگی اینکارو میکردم ... ولی ماهی زیاد باهاش کار نکردم چند وقت پیشا فکر کنم رمضون بود داشتم وسط ماهی تیکه میکردم وسطش سفت بود فشار دادم یهو پایین انگشت شستم رو بریدم انقدر درد کردو سوخت 🥺 ( تصورشم دردناکه و مور مورم میشه ) تا چندروز چسب زخم میزدم و درد میکرد ، جایی هم خورده بود که یه ذره انگشت تکون میخورد زخمش باز میشد خون میومد ... منم پلاکتم کمه ؟ چون دیر بند میاد خونم یدفعه باز قبل همین بریدن انگشت شستم واسه پارسال میخواستم ازین دوغ شیشه ایا سرشو باز کنم ( مثلا میخواستم پیتزا بخورم ) با چنگال میزدم تو منافذش که باز بشه که یهو دندونه چنگال از ریزش در رفت و درش قشنگ دو سه تا انگشتمو زخمو زیلی کرد مگه خونش قطع میشد دردسری دارم سر این خون بند اومدن .... پیتزاهه کوفتم شد چون اعصابم خورد شد سر همین بریدگی .... 

:)

خیلی تجربه دردناکی بود واقعا

دستمو که مستقیم رو به زمین میگرفتم خون چکه چکه میریخت 

یه شب کامل نخوابیدم چون دستمو مثل انتن تلویزیون روبه بالا نگه میداشتم

ببین خونش جهنده بود ،باشدت میزدبیرون بخیه هم فایده نداشت باز خونریزی داشت دارو خوردم سه روز که سرزخم بسته شد

این مدلی بود که فهمیدیم پلاکت خونم بشدت کمه 


** fateme **

یادم نیست کی بود فکر کنم پارسال بود تو ازمایشگاه ازم خون که گرفت بلند شدم منتظر بودم کمی خون قطع بشه چسب بزنم همونطور وایساده بودم احساس کردم دارم یه جوریم سنگین شده بودم یا گیج هی به خودم گفتم الان این چسبو بزنم دیگه برم ، بهتر که نشدم نمیدونم داشتم چسب میزدم چیکار میکردم یهو چشمامو باز کردم دیدم افتادم کف ازمایشگاه خودم تعجب کردم گفتم چی شد 😂 خانومه گفت خودشم میگه چی شد 😆...خب واقعا عجیب بود برام ، اصلا سابقه نداشته همچین چیزی برام اتفاق بیفته بعد ازمایشام گاهی گیجی و اینا داشتم یا مثلا جلو چشمام سیاه بشه ولی اینطوری نه اخه جلو چشمم هم سیاه نشد فقط یه حس عجیبی داشتم که فکر میکردم درست میشه ، شاید افت فشار داشتم 

نه اون یه چیز دیگس:)))

داداش منم هربار میبرم ازمایشگاه به مسئولش میگم ازخون میترسه

چون وقتی خیره میشه به خون گرفتن یهو رنگش میپره زرد میشه 

عرق ازپیشونیش سرریزمیشه حالت تهوع میگیره :))

کمخون نیستی؟ ناشتا هم بودی افت فشارداشتی احتمالا
محیا ..

وییی اینجوری که تو تشریح کردی دستو پام بی حس شد😖

 

مامان وخواهر منم بد رگن هروقت میخوان سرم بزنن بهشون یا خون بگیرن سوراخ سوراخشون میکنن تایه رگ پیدا کن

ولی رگا من ازاون رگای محبوب پرستاراو دکتراست:)))))

توخوراکی خون گرفتنی:))

اره خودمم یاد افتاد یجوری شدم 

باورت میشه ازاون موقع این همه سال تن ماهی روخودم بازنکردم؟:)))

درشم ازاین دسته داربازشوهابودا

انگشتمو گرفتم به لبه اش کشیدم محکم !!

واقعا ممکن بود بند انگشتمو قعط کنم:)

خیلی سال شده در تن ماهی کنسرو ها و رب واینا بازنمیکنم
** fateme **

اخی چقدر بهت سخت گذشته اون شب 🥴 

(یادم افتاد اول دبستان بودم اوریون گرفته بودم و کنار گلوم ورم کرده بود و دردناک بود نشسته میخوابیدم 🥴🤒 بعد یک هفته رفتم مدرسه املا ۱۴ گرفتم انقدر گریه کردم، دل نازک بودم اون موقع😂 ) 

اونکه اره ربطی به ترس از خون نداشت احتمالا از کم خونی بوده گفتم جالب بود بگم ولی گاهی وقتا که سرپا وایمیستم و کارم با زخم یا خون هست احساس میکنم فشارم میفته یا سرم یخ میکنه نمیدونم چجوری توصیف کنم ، تو اون حالت اگه نشینم میترسم از حال برم حالا نکه خون فوران کنه ها  درمواردی هم که خون خیلی کمه اینطور میشم مثلا سوراخ گوشم بسته شده بود میخ گوشواره رد نمیشد بعد کمی درد میکرد یا میدیدم زخم شده یا شایدم خونی چیزی اومده باشه اینطوری میشدم حتی از خیلی وقتا پیش نوجوونم بودم نمیدونم از ترسه یا چیز دیگه ...

سر این درکنسروا منم میترسم خیلی دقت میکنم به دستم نخوره 

احتمالا یجور ترسه که تامیبینی این حالتارو داری

اره منم شیش سالگی گرفتم گلوم ورم کرده بود خیلی:))

هنوز یادمه

درکنسرو که من جراتش ازدست دادم!
غریبه آشنا A

نه میترسم 😝

راستش هندونه رو شوت کردم انگار!!!🙄و شد آنچه نباید میشد!😑🤕

:))چجوری شد؟
افغانی ..

😁😁سلام

چقدر عکس اون ساطور بامزه بود و با نوشته ها همخوانی داشت!

 

بنظرم فارغ از همه شرایط دخترخانمها . هنر اشپزی و چاقو دست گرفتن واقعا جزوی از کامالاتشون محسوب میشه.

 

سلام :)

نبودین مدتی فکرکردیم برگشتین مملکتتون:)

منم از کارباچاقو و اینایی که همه چیو یه شکل و یه اندازه خورد میکنن خوشم میاد


اسی $

من یباروداشتم سالاد درست می کردم سرمو اشتباهی قطع کردم اصلا هم حواسم نبود وقتی میخواستم سالاد بخورم تازه متوجه شدم کله ندارم😂

خدا رو شکر چسب زخم بود چسبوندمش...

 

دیگه هرچی گشتم خاطره ای درمورد بریدگی و فوبیا و اینا نداشتم... کلا خون و بریدگی و اینا به پشمم از چیزی هم فوبیا ندارم....😎

دخترای الان دماغشونو بگیری جونشون درمیره.... واقعا چطوری میخواید بچه دار بشید... 😅

دلم شمشیر میخواد یکساله دارم. تو یه پیجی نگاش می کنم قیمتش شده 5 میلیون 700 هزار تومن واقعا تف بهت روحانی😢

سلام به همگی

جدیدا سلام و اخر بگی کلاسش بیشتر😎

گشنمه☹️

مریم یدون مطلبم درمورد غذا بزار.... 

سلام 

خودتو مسخره کن:)

فاطمه خون که میبینه غش میکنه! 

شمشیر به چه کارت میاد؟!

واقعا روحانی به قیمت شمشیرهم رحم نکرد!!

چجوری باشه آشپزی یا معرفی غذاهای بهشتی؟:)
افغانی ..

مملکت فعلا جز شهادت چیزی نیس! ماهم که اصلا به مردن در راه خدا اعتقاد نداریم😊

 

کرونا گرفتم وضعم خراب بود . تازه حالم بهتر شده

در راه خدمت به خلق خدا چی؟:)

چه جالب  ،اقدسم کرونا گرفته!!

ان شاءالله بهبودی کاملتون
افغانی ..

مملکت فعلا جز شهادت چیزی نیس! ماهم که اصلا به مردن در راه خدا اعتقاد نداریم😊

 

کرونا گرفتم وضعم خراب بود . تازه حالم بهتر شده

:)
افغانی ..

مملکت فعلا جز شهادت چیزی نیس! ماهم که اصلا به مردن در راه خدا اعتقاد نداریم😊

 

کرونا گرفتم وضعم خراب بود . تازه حالم بهتر شده

!!
** fateme **

😂😂😂

مریم منکه نگفتم غش میکنم اون واسه افت فشارم بود که افتادم قضیه ترس از خون نبود ، اکثرا کمی کم خونم... فقط درمورد گوشم که اکثرا یادم میاد باهاش زیادی درگیر میشدم زخم میشد اون حالت افت فشار بهم دست میداد...  درمورد بریدگی انگشت شستمم همونطوری شدم اعتراف میکنم اگه نمینشستم از حال میرفتم😂 ولی خیلی وقتا هم بوده که عادی بودم 

فقط همین مواردی که گفتم اینطور شدم

 

مسخره نکنید سرتون میاد :)))))))))))

 

 

برو ترسو :))))

من یکی از فانتزیام سلاخی کردنه:))))

شوخی میکنما به دل نگیری یه وقت :))
** fateme **

چرا قصاب نشدی؟ 😁 

شوخی کن منم باهات شوخی میکنم بشوره ببره 😆 

 

مامانم نزاشت:)))))

باچه:)
اسی $

الان شاید شمشمیر به کارم نیاد

ولی بعدا که دنیا زامبی شد اون موقع میگم کاش یدون شمشیر داشتم😅

راستی شما زودتر از بقیه می میرید حتی یدونه چاقو هم ندارید از خودتون دفاع کنید حتی یدون ملاقه هم نداری بزنی تو سر زامبیا😂

فکر کن محیا داره طومار می نویسه یهو زامبیه میاد از پشت میخورش بعد میگه لنتی صبر کن حداقل ارسالش کنم این همه نوشتم😂

عکس غذا خوشمزه بذار...

سلام مریم😂

آره حتما لازمت میشه 

زامبی ها باید سرشون قطع کنی وگرنه باز زنده میشن!!

نه زامبیه یهو از طومارنویسی محیا سرش میترکه ( محیا شوخی میکنما)
.:)سلام

پرنت عکس غذاس 
مهربانی شما چه رنگیست؟

اگر یادمان بود وباران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan