- دوشنبه ۱۱ مرداد ۰۰
- ۱۵:۳۹
مدتی باشگاه میرفتم هر روز اون دوران که شهریه اش ماهانه 200 تومن بود!
خب من نمیتونم بیکاربشینم باید یه کاری انجام بدم وگرنه درهاله ای از غم فرو میرم
مثل الان!
چی میگفتم؟ آهان..
بعد این دختره که مسئول بوفه بود رفتم پیشش آب معدنی بخرم برگشت بهم گفت
هیشکی مثل تو احمق نیست هر روز بیاد باشگاه ورزش کنه!
نمیدونم والا، لابد بقیه هر روز میرن باشگاه سبزی واسه ناهار پاک میکنن!!
الان یادش افتادم اعصابم خورد شد..
مدتیه متوجه یه ویژگی منفی درمورد خودم شدم
وقتی میخوام درمورد چیزی که حق خودم بوده یا ازحقم دفاع کنم خییلی خجالت میکشم!!
حتی به پت پت میوفتم درست نمیتونم حرف بزنم !
یه شاهکار دیگه هم بهم اضافه شده برای تکمیل کردن هرچه بهتر وجناتم
توشرایط استرس و ترس شدید لکنت میگیرم!!
دوماهه این مورد دومی رو کسب کردم
یک چیز دیگه ام هست که نمیدونم بده یانه
تمایلی به دیدن دوستام و آدما ندارم دیگه دلم منتظر فرصتی نیست که کوه بره
نمیدونم دارم پیرمیشم یا افسرده ولی هرچی که هست درباره آدمای نزدیک زندگیمم صدق میکنه
+ دیشب خواب بودم رو مبل درواقع چرت میزدم:))
این عادت جدید نمیدونم ازکجااومده که رومبل خوابم میگیره!
داداشام مشغول پی اس زدن بودن گویا یهو باز دعواشون شده منم ازخواب پریدم
گفتم چیشده ؟ پیروزی رفت جام جهانی بالاخره؟؟ بعد دوباره گرفتم خوابیدم!!
:))
من که اول باورنکردم هرچی گفتن تا مامانمم تایید کرد!
+ من این آهنگ خیلی دوست دارم، صداشو زیاد میکنم به گل پتوس نازنینم میرسم
چایی با هل و گل سرخ دم میکنم میشینم نقاشی میکشم
اسم گل پتوسم گذاشتم لیلی:)))
- ۱۷۳