بکش و خوشگلم کن !

  • ۲۲:۵۴

من وقتی نوجوون بودم با بلوغم ناگهان بسیار صورتم پر موشد !

 

اطراف پیشونی و بغلای صورتم و سیبیل دار شدم اونم از نوع پرپشتش

 

ابروهامم  که موکت بودن تبدیل به فرش شدن از پرپشتی 

 

این درحالی بود که دخترای اطرافم خیلی ملوس و با صورت های براق  ترتمیزی بودن 

 

مامانم اجازه نمیداد دست به خرمن سیبیلام بزنم اصلا اینکارو رسوایی میدونست!!!

 

یعنی اسمشو که میوردم چنان اخم میکرد و میتوپید بهم که آره الان پشت لبت تمیز کن فردا برو ابروهات بردار

 

پس فردا هم بشو دختر فراری!!!!

 

اون موقع ها نمیدونستم این جبهه ای که داره و تفکراتش بخاطرچیه بعدا متوجه شدم و دلم باهاش صاف شد:)

 

این وضع چنگیز خان گشتن من توی جامعه ادامه داشت تا دوم راهنمایی

 

یه روز با موچین چندتا از سیبلامو کندم و به خیال خودم هرسشون کردم!!!

 

برنامه ام این بود هرازگاهی چندتا دونه ازشون باموچین دربیارم که مامانمم متوجه نشه ( آخی بمیرم واسه خودم)

 

آقا فردای اینکارم تمام پشت لبم دون دون قرمز شد اینقدر تابلو شد که نگو

 

مامانم درجا متوجه شد و نگاه سرزنش باری بهم کرد و هیچی نگفت 

 

این هیچی نگفتنش و اون نگاهش به حدی برام سنگین بود که نمیتونستم خودم بابت دستبرد به ذخایر سیبیلام ببخشم!

 

دیگه بی خیالش شدم و بهشون دست نزدم تحمل نگاه سرزنش امیز مامانم نداشتم 

 

داییم که قبلا هم گفتم اختلاف سنی کمی باهام داره و عادت بدی داشت واسه بقیه اسم میزاشت جوری که دیگه همه

 

از خرد وکلان طرف بااون اسم میشناختن 

 

اسم منم گذاشته بود مریم الممالک !

 

یه  پیرمرد قد کوتاهی همسایه شون بود قدیما که  اسمش ولی الممالک بود که خییییییلی سیبیل داشته 

 

همه بهم میگفتن مریم الممالک منم که بچه مظلومی نبودم جوابشون میدادم حالا یا با نزاع لفظی یا درگیری فیزیکی

 

حمل بر خودستایی نباشه ولی خیلی از پسرهای همسنم که همبازی و همسایمون بودن رو کتک زدم:)))

 

ولی تو تنهاییام خب غصه میخوردم

 

میخواستیم بریم کرمان خونه  مادر زنداییم که هممون دعوت کرده بودن 

 

منم عزا گرفته بودم که من با این قیافم نمیام مامانمم همش میگفت قیافت مگه چشه؟؟ من که زنم مادرتم

 

سال تا سال دست به صورتم نمیزنم!!

 

 

قیافم هیچیش نبود یه گونی سیبیل داشتم یه عینک آبی ته استکانی و ازاین سرصورتم تا اون سرش هم ابروی بهم پیوسته بود!!

 

دیگه نمیگفتم آخه مامان جان تو کلا بوری چارتا کرک نازک طلایی روصورتت داری دست به چیش بزنی سال تا سال؟؟

 

آها اون چندتا سیبیلی که قبلا کنده بودم دراومدن ولی بلندتر ازبقیه!!!

 

صبح به صبح با بابابزرگم یه قیچی دسته چوبی دستمون میگرفتیم نوک سیبیلامون هم اندازه میکردیم

 

اصلا من روم نمیشد یه لباس صورتی و یه گل سری یا لاکی استفاده کنم

 

حس میکردم به سیبیلام برمیخوره !

 

داشتم میگفتم قراربود بریم مسافرت منم یه کوه غصه رو دلم بود یکمم این وسط اقدس کرم میریخت

 

اقدس ازاول یه نخ ابرو داشت یه چندتا هم کرک به جای سیبیل پوستشم برخلاف من سبزه بود اون چندتا کرک ریز 

 

اصلا پیدانبود

 

 بالاخره تصمیمم گرفتم که مامان توی عمل انجام شده قراربدم توی سفرهم هستیم نمیتونه دعوام کنه

 

با همکاری اقدس توی حموم ( بله ما بسیار دوتایی حموم رفتیم ) با تیغ سیبیلامو تمیزکردم

 

وقتی به آینه نگاه کردم جاخوردم به آنی زدم زیر گریه!

 

نه از سر ذوق که بالاخره ازشر این حجم از سیبیل راحت شدم 

 

گریه ام بخاطر این بود که پشت لبم افتضاح سفید شده بود و توی چشم بود کاملا تابلو بود 

 

یکم اقدس دلداریم داد و آماده م کرد واسه رو در رو شدن با بقیه

 

همون اول که مامانم دید هنوز یادمه که چشماش مات موند روم بعد چند ثانیه که به خودش اومد یدونه محکم زد تو صورتش

 

و گفت خاک تو سرم چیکارکردی؟؟ چرا خودت مثل پاچه بز سفید کردی؟!!

 

یعنی شما بدونید که من چه سیبلایی پاچه بزی داشتم که بعد ازبرداشتنشون عین پروژکتور میدرخشید پشت لبم!

 

دیگه مامانم یکم من دعوا کرد یکمم اقدس دعوا کرد یکمم داییم دعوا کرد چون میگفت اگه اون اسم روت نزاره ومسخره نکنه

 

تو حساس نمیشدی!!

 

 

توی سفرهم من سوژه همگان بودم بس که جای خالی سیبیلام دیده میشد!

 

یه آهنگ بشنویم بار روانی این پست بشوره ببره:)

 


 

+ میخوام دوتا پماد خوب معرفی کنم که خیلی کابردی هستن 

 

هیدروکورتیزون  و دکسپانتنول 

 

این دوتا کنارهم معجزه میکنن قیمتی هم ندارن خیلی ارزون هستن کارشون ابرسانی و پروتئین سازی هستش

 

برای دست و هرجای دیگه جز صورت

 

خشکی و زبری دست ها رو درمان میکنه نه اینکه مثل کرم مرطوب کننده موقتی نرم کنه

 

یعنی بعد مدتی قشنگ متوجه میشی انگار اب رفته زیر پوست دستات

 

و کاربرد خیلی باحال ترش ترمیم کنندگی عالیشه 

 

من انگشت اشاره م هفته پیش با اب جوش بدجوری سوزوندم تاول زد و پوستش کامل سیاه شد

 

اول هیدرو کورتیزون میزدم به محل سوختگی بعد کل دستام اون یکی رو میزدم محل سوختگی هم اصلا پوسته های 

 

خشکش نمیکندم و دست نمیزدم 

 

سریع خوب شد جاش هم اصلا نموند درحالی که این سوختگی باید یه رد کمرنگ روی انگشتم باقی میزاشت

 

من چندین ساله جای هرنوع کرم دستی اینارو میزنم 

 

 

  • ۱۳۶
یاسی ترین

خیلی خیلی بانمک نوشتی 🤣🤣🤣🤣

الهی من بگردمت بچه 

 

وای جای سفید 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

:) دور ازجونت 

تو قبل اینکه دخترات بابت سیبیل و ابرو شک کنن به جنسیتشون خودت دست بکارشو:)))

وای یه برقی میزد انقدرجاش سفید و گچی بود که تو ذوق میزد:)
یاسی ترین

خدایا 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

 

آره خودم براشون برمی‌دارم 😂

حالا میدونی جالبیش چیه من دبیرستان تموم کردم مامانم خودش بدون اینکه من بخوام منو برد آرایشگاه ابروهام دخترونه برداشت!!

فکرکنم ترسید خودم باز مثل سیبیلا حماسه آفرینی کنم:))
زری ...

 😂😂😂😂😂😂😂

وای خدااا

:)
شارمین امیریان

سلام.

🤣🤣🤣

منم صورتم پر مو بود ولی خوشبختانه اون موقع‌ها همه همین طور بودن🤭

سلام شارمین جان

من متاسفانه اطرافیانم همه ترتمیز بودن تو مدرسه چندتایی بودن مثل من

که قبل ترازمن سیبیلاشون برداشتن:)
عین صاد

بینهایت عالی بود. بین این همه غصه و ناراحتی دلمان را شاد نمودی.

درود و رحمت خداوند بر تو باد:))))

تشکر:)
مامانی ...

وای منکه غششششش کردم از خنده🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

خیلی عالی بود😁😁😁

همیشه لبتون خندون بمونه

ممنون:)
** گُلشید **

مریمممم🤣🤣🤣🤣🤣🤣

ترکیدم از خنده دختر😂😂😂😂😂

به قیافت نمیاد اینقدر پرمو بوده باشی😂😂

فکرنمیکردم جریان سیبیلام انقدر براتون خنده دارباشه !

:) 

دوره تینیجری صورتم شباهتی به صورت ادمیزاد نداشت 

وای موهای فر و پر صورت سفید با کلی سیبیل و ابرو و موی صورت و عینک گنده و چهل کیلو وزن :))))

حیف دلم نمیاد وگرنه عکسای اون موقع هامو آتیش میزدم!
** گُلشید **

فقط جریانش که هیچ کلا بامزه نوشته بودی😂😂

 

نه بابا چرا اتیش بزنی.

همه از اون دوران عکسای سمی دارن ولی خب باحالن😂😂

:))

واسه من از سمی گذشته حکم اسید خالص دارن برام:)
افغانی ..

😁 جالب بود

چه مشقت و سختی که بر شما گذشت . واقعا دلم سوخت برای اون نوجوان اون روزها

بنازم به تدبیر و شجاعت ااققددسسسس

ندیدم توی متن بخاطر این لطف بزرگ و وارهاندن شما از اون ظلمت تقدیری ازش شده باشه 😉

 

( منم دبیرستانی بودم سیبیلهام مثل سیبیل سمور شده بود! از ترس و خجالت از بابام 

تصمیم گرفتم یذره یذره از دم سیبیلام بزنم به مرکز نزدیک بشم ! یه روز دیدم سیبیل هیتلری دارم ! بابام تا از سرکار اوم منو دید گفت : جهنم اوول اوزویی میمون بزمه ! 😞(گمشو خودتو میمون بزک نکن))

خیلی دوران سختی بود:) من هرچی عکس ازاون موقع دارم هرکی میبینه میگه چرا این پسره موهاش بلنده یا روسری پوشیده؟؟

چه تقدیری؟ بااون راهکارش هم مسافرت کوفتم شد هم هرکی میخواد یه خاطره جالب ازاون زمون بگه جریان سیبیلای من میگه!!

شما پسرا که عشق ریش و سیبیل دارین!
 من داداش نوجوانم شیو نمیکنه میگه ریش و سیبیلام میزنم سنم کمتر نشون میده!!!

:) 
افغانی ..

حالا یه مسافرت سوژه شدی و کلی خاطره سازی شد ولی به برکت درایت اقدس بود که شما یک عمر از سرافکندگی وارهیدی! 😊

پسرهای نوجوون یک دوران خاصین . نه قاطی ادم بزرگها حسابشون میکنن تا بهشون احتزام بذارن . نه جزو کودکان هستن که خطاهاشون نادیده گرفته بشه . (میخواد کاری کنه میگن برو هنوز بچه ای . خطا کنه میکنه خرس گنده شدی ! )

برای کسب استقلال و شخصیت تلاش میکنن خودشون رو بزرگ نشون بدن...

به دلیل شکل گرفتن شخصیت در این دوران خیلی باید مراقبشون بود. بیشترین اسیب رو در این سنین میبینن...

آره درسته:)

سعیمون اینه حواسمون بهش باشه خودش هم خداروشکر پسر خوب و اهل تعاملیه

اون سرکشی های نوجوونی رو نداره
نرگس بیانستان

مریم باحال گفتیا ولی من خوندمش غصه خوردم برات :(

سلام نرگسی خیلی وقته نیستی چطوری؟:)

خیلی سال ازاون موقع گذشته بااینکه گهگاهی یادم میاد چه نوجوونی پرازمحدودیتی داشتم ولی غصه نمی خورم 

دختر هرچی سنش میره بالاتر به مادرش نزدیک تر میشه و بیشتر میفهمتش


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
مهربانی شما چه رنگیست؟

اگر یادمان بود وباران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan