روزهای کاغذی

مامانم میگه لباسشویی دستمه دخترمه !

اسمشو گذاشتم منیژه که به مریمم بیاد بالاخره خواهرمه 

میخواد ماشین ظرفشویی هم بخره اسم اونم انتخاب کردم مژده باشه بهتره

مژده ومنیژه خواهرام خیلی زحمتکش هستن همش بشور بساب دارن

من چون اختلاف سنی زیادی باهاشون دارم وازشونم بزرگترم دیگه نمیتونم کمکشون کنم

اخیرا چندتا کیس مناسب واسه منیژه پیدا شده آخه منیژه مدتیه دل به کار نمیده ولباسارو تمیز نمیشوره

فکرکنم عاشق شده و نیمه گمشدش میخواد ، متاسفانه جبرروزگار اجازه نمیده یه نیمه گمشده نو وفابریک و مجرد براش بگیریم

یدونه تازه جداشده هست میگن خوبه اخلاقش کاریه بی سروصداس مثل منیژه صدای هلیکوپتر نمیده 

ولی مشکل اونجاس خب من بزرگترم !

نمیشه که خواهر کوچیکم زودتر از من راهی خونه بخت بشه البته که دوماد میاد خونه ما ومیشه دوماد سرخونه و تاج سرمون!