- چهارشنبه ۱۱ اسفند ۰۰
- ۱۷:۰۰
اینم از بدبختی منه سرپیری به خونه تکونی کردن همسایمون حسودیم میشه !
انقدردلم خونه تکونی اساسی میخواد انقدر دلم میخواد حدنداره
ازاون مدل خونه تکونی ها که یه کف دست جا واسه خواب پیدا نشه و همه چی شسته بشه
کاش مامانم و داداشام یه ده بیست روزی میرفتن جایی خونه رو به من میسپردن
قشنگ همه چی رو میشستم اون مدلی که دلم میخواد کف آشپزخونه و سرویس ها ودیوارهارو با چندمدل شوینده وسفید کننده
برق مینداختم فرش ها رو هم میبردم بالای پشت بوم میشستم ( حیاطه) ولی بازم یه نفر لازم داشتم واسه جابه جا کردن وسایل
الان که فکرش میکنم چقدررر من اسکولم مردم خونه رو خالی میکنن یارشون صدا میکنن بیاد باهم فیلم ببینن:)
من آرزومه خونه خالی بشه بشور بساب اساسی بکنم ازاون مدل ها که جون آدم درمیاد!
من یه مدلی هستم که کمترکسی باهام همکاری میکنه توی کارها
مثلا کمد لباس هام و وسایلم چیدمانش اینجوریه که شلوارهای جین از تیره به روشن و از نوتر تا روزمره دسته بندی شدن
مانتوها هم همین طور ، مانتوهای گرون تر و نو تر و تیره تر جاشون با مانتوهای روزمره و روشن تر متفاوته
کفش هامم نمیزارم تو جاکفشی میشورم یا توی جعبه کف کمدم میزارم یا یه چیزی خریدم جای کیف وکفش
همه شون باید از تیره به روشن به ترتیب باشن پیرهن و لباس های روزمره و مهمونی هم همینطور
همشون هم اتوشده باید باشن حتی جوراب ها
خب این مدلی هست که من واقعا لذت میبرم ازش و روحم به ارامش میرسه:)
بعد که میام کابینت ها ویخچال و کشوهارو اینجوری مرتب میکنم بهمش میزنن توجه نمیکنن غرمیزنم کلافه میشم
بعدش مامانم میگه خونه منه تو نمیخواد حرص بزنی اصلا نمیخوام اونجوری به ترتیب حروف الفبا باشه همه چی:))
اینه که واقعا عذاب میکشم وقتی میرم میبینم توی یخچال پنیر گذاشتن کنار ظرف سبزی ، پنیر باید کنار مربا و و .. چیز میزای صبحونه باشه
یا توی کابینت ها باید هرچیزی با اون چیزی که کاربرد یکسان دارن یا یه رنگ ویه شکل هستن باشه
توی تمیزکاری هم همین داستان برقراره من اول کف آشپزخونه پودر لباسشویی میریزم که بسابم چربی هابره
بعد سفیدکننده میزنم بعدم جرمگیر قشنگ هم باید درجهت اب طی بکشم
خب همکاری نمیکنن میگن زور خرکی میزنی یبار بسه و ...
باورتون میشه یبار سر شستن زیاد جوراب های داداشم داشت جنگ جهانی میشد؟؟
هرروز جوراب های کثیفش میشستم که فرش ها لک نشن بو نگیرن کثیف نشن شاکی شده بود که جورابام کهنه شدن
انقدر شستی دیگه جوراب خشک ندارم!! لباس هاشم همین جور میگفت ازبس میندازی تو ماشین رنگ رو روشون رفته
خیلی بهم برخورد ! جای تشکر دعوام کرد منم دیدم لیاقت نداره دیگه کاری به لباس و جوراباش ندارم ولی خب حرص میخورم این باجوراب میگرده تو خونه
- ۱۲۰