سلام ای بغض تو سینه!

  • ۱۶:۳۷

از روزی که اون گربه شاشید روم اتفاق های بسیار تلخ و عجیبی برام رخ میده 

چندروز پیش رفتم خاک واسه گلدون هام بخرم این مغازه گلفروشی که ازته دلم میخوام تک تک گل هاش خشک بشن به حق این وقت عزیز

یه چیزی شبیه میله ی آهنی کج وکوله از در مغازه ش بیرون زده بود 

منم که نمیدونم حواسم کجا جا گذاشته بودم چرخیدم یک کیسه خاک بردارم کمر کاپشنم گرفت به اون میله و از هم شکافت....

همون لحظه با دیدن عمق پارگی کاپشنم حالتی مثل سکته ی ناقص بهم دست داد !

شدت فاجعه برام به حدی تلخ وسنگین بود حتی نتونستم دوتا فحش به صاحب گلفروشی بدم یا دوتا لگد بزنم گلدوناش بشکنم!

الان باز یار میاد میگه هنوز تو فکر کاپشنتی؟؟ واسه یه کاپشن میخوای کولی بازی دربیاری؟؟؟ 

البته حقم داره ها مردا این چیزارو درک نمیکنن!

اون شب اول مردن کاپشنم آخ عزیز دلم به مرگ طبیعی هم نرفت آخه... 

داشتم میگفتم اون شب اول یکم ناراحت شدم باخودم گفتم اتفاقه دیگه تازه هوا هم گرم شده 

فرداش رفتم سرکار هوا بسیار سرد شد! طوری که شبش تگرگ بارید...

رفتم چندتاسایت اون مارک ومدل کاپشنم سرچ کردم حدود قیمتش دستم بیاد چون من اینو دو سال پیش پول داده بودم

داییم از ترکیه برام خریده بود خییلی باکیفیت بود هزار بار شسته بودمش پوشیده بودمش ولی اصلا کهنه نشده بود

با دیدن قیمتش یه سکته ی ناقص دیگه زدم

من دیگه هیچ وقت اون آدم سابق نمیشم!

با چشمانی اشکبار با قلبی غمگین و با شکمی گرسنه ازتو خداحافظی میکنم عزیزم

ازتو که روزهای سرد بسیاری همراهم بودی ...

حس از دست دادنت برام مثل وقتی که روزه باشم و هوس قرمه سبزی کرده باشم اما شام خورش کرفس باشه

مثل آب شدن بستنی شکلاتی وسط مرداد

حس تلخ نبودنت ازاین بعد همیشه باهامه عمرت خیلی کوتاه بود جوون مرگ شدی نازنینم


 

 

+ اگه رفتین گلفروشی که یه میله کج وکوله از در مغازه ش بیرون زده بود درمورد مفاهیمی مثل : گرونی و تورم 

عدم قدرت خرید البسه ، نه به مصرف گرایی ، کاپشن برند زارا ، سرد بودن ناجوانمردانه ی هوا ، محیط زیست و حقوق بشر و هزینه سنگین 

بازیافت لباس  ، حقوق ناکافی ، تجرد قطعی ، فرهنگ مشتری مداری، خیاط زحمتکش ، هزینه ی گزاف مالیات بر خرید های وارداتی

بی ارزشی ریال ، حمله اعراب به ایران ، خاورمیانه ای بودن ، برنج ایرانی کیلویی صد تومن یارانه نفری چهل تومن!

باهاش حرف بزنین که اون میله ی بی صاحاب رو برداره درستش کنه!

 

 

+ این آهنگ با تموم احساسم تقدیم به روح عزیز کاپشنم میکنم ! 

 

 

راستی روز درخت کاری گرامی :)

  • ۱۳۶
yara 78

ضمن تسلیت به خانواده داغدار و ارجمند

مراسم مرحومه مغفوره از فردا دوشنبه به مدت سه شب ساعت 18:30 بعداز نماز مغرب و عشا در مسجد جامع بیان برگزار خواهد شد. حضور شما تسلی بخش خانواده ان مرحومه خواهد بود.

 

:)))
عارفه صاد

خیلی دوست دارم بگم ایشالله یکی بهترش گیرت میاد، اما میدونم احتمالش کمه :/

آره :)
** گُلشید **

عکس پروفایلشو:)) چه با نمکه.

 

چطوری؟ خوبی؟ دلم برات تنگ شده بود.

 

آخی چه حادثه ی وحشتناکی واقعا دلم سوخت حق داری تا مدت ها کولی بازی دربیاری واقعا مردا این چیزا رو درک نمیکنن:)

قیافه سر صبحمه:))))
شکر بدنیستم تو چطوری ؟ کم پیدا خانم:)
واقعا حق دارم :)
منم دلم برات تنگ بود:)
محیا ..

عزیزم:( تسلیت میگم غم اخرت باشه

:):

خیلی دردناکه درکت میکنم

یه مانتو داشتم انقدر دوسش داشتم که نگو خیلی خوشگل بود به اون زمان خودشم جز گرونترینا بود 

 

بار دوم بود که پوشیدمش نو طی یه اتفاقی چسب مایع ریخت روش وبه فنا رفت جیگرم سوختا :)):

 

یه مانتو دیگم داشتم اونم یه رنگ خیلی خاصی داشت وکلا خیلی بهم میومد هرکی میدیدم تو دانشگاه میگفت چقدر مانتوت خوشگله محیا

خیلی دوسش داشتم اونم با اتو سوخت 

و ازاین دست اتفاقا که جیگرمد سوزوندن کم ندارم 

با تمام وجود درکت میکنم:((((

:)

چسب مایع با استون پاک نمیشه؟
مامانی ...

آخی....

الهی...

 

حالا که یار دست کرد جیبش و خرید برات

اونوقت دیگه اینجوری بهت نمیگه🤭😅

 

 

نههههه:)
من از وقتی کاپشنم پاره شده انقدرررر درموردش با همه حرف زدم 
اینجوری میگن:) 
دیگه در نهایت دیدم فقط اینجا درموردش نگفتم که اونم دیروز نوشتم:))
محیا ..

نه به خورد مانتو رفته بود هرکاریش کردم جا لعنتیش موند از این سر تااون سر:/

 

دلم گرفته میم چه توصیه ای داری؟:(

 

میم من از اول ما یادمه که تولدته ها 

ولی امسال تفلد همه یادم رفته یعنی سرماه برا همه دوستام یادم بوده ها 

ولی همون روزش یادم رفته و خیلی بد شد همه رو یادم رفت دوستای 8_10سالم که هیچوقت تولداشون یادم نمیرفت یادم رفت😐

انشاالله یادم نمیره

ولی بدون از اول ماه دارم به خودم یاداوری میکنم 😢 گناه دارم حافظم ضعیف شده وهرروزم پراز اتفاقات بدوعجیبه 

اگه یادم رفت بدون دوستت دارم وهمشم تو ذهنم بوده فک نکنی از بی اهمیتی بوده😢

البته ذهن بیشعورم غلط کرده یادش بده

 

 

با تینر چی؟؟!
میم با منی؟:)
عیب نداره یادتم رفت فدای سرت:)
انقدر خودت اذیت نکن

macho picho

تقریبا 4 سال پیش ی پیراهن رو تازه خریده بودم و فکر کنم سه چهار روز بود که پوشیده بودمش . ی روز داشتم از پیاده رو رد می شدم و از کنار ی نفر رد شدم . یکهو دیدم دستشو آورد پائین کوبید روی مچ دستم . نگاه کردم روی مچ دستم ، دیدم خاکستر سیگار روی مچ پیراهن ریخته . یارو داشته سیگار می کشیده و هنگام پائین آوردن دستش ، حواسش نبوده من دارم از کنارش رد میشم و سیگارش خورده بود به مچ پیراهنم . خلاصه ، منم خاکسترا رو از روی پیراهنم پاک کردم و اومدم خونه . بعدا متوجه شدم که یک تکه از پیراهنم در اثر خاکستر سیگار سوخته ! واقعیتش ناراحت شدم .

همیشه این جور وقت ها مادرم میگه : قضا و قدر بوده . بازم خوبه خسارت به جوون نخورده .

عه ؟ چه عجیب سوخته لباستون
منم چندسال پیش رفته بودیم روستای مادری 
بخاری نفتی داشتن من نمیدونستم که این بخاری نفتی ها بدنه شون خییییلی داغه رفتم دستامو گرم کنم لباسم خورده بود بهش کامل سوخته بود


میرزا مهدی

یعنی انقدر که اون آقای یار توجه منو جلب کرد، دیگه هیچی نکرد :))

 

توجه منم خیلی جلب کرده!
نمیدونم چرا !! کمی مشکوک بنظر میاد:)
محیا ..

اون مانتوهه که فاتحش خونده شد براالان نیست ولی یادمه اون زمان هرچی چیز بود تینر بنزین استون یخ هرکی هرچی کفت زدم درست نشد جاش موند دیگه😐

 

یه مانتو دیگمم نزدیک بخاری بودم حواسم نبود گرفت به مانتوم من استاد به فنادادن مانتوام😐😆

 

اره میم با توبودم 

میم:))))

ویسی که فرستادم براتو گوش بده متوجه لحنم میشی:))

اها عمرش به دنیا نبوده :)))

قربونت برم تشکر بابت وویس عزیزم

اولش جاخوردم چه صدای ناز وبچگونه ای داری:))) شبیه صدای آیناز ماست

حالا من اگه وویس بزارم شبیه راننده خاورام:|

داداشم و ایناز و چندتا بچه دیگه وقتی کامل حرف نمیزدن بهم میگفتن میم:))

اره اول فکرکردم میم حروف الفبارو گفتی:)
یاسی ترین

ای وای 🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

چقدر ضدحال :/ 

 

خیلی خیلی زیاد
محیا ..

والا خودمم نازو بچگونم 

دیدی چقدر بیجنبم ازاینا که جنبه تعریف ندارن😂😂😂😂😂😂😂

 

یجوری گفتی صدا خودته رفتم گوش بدم ببینم چیش عجیب بود:))))

البته اولش داشتم جلف بازی درمیوردم برات مثل بچه خود شیرین کنا 

ولی بقیش که ماجرا تعریف کردم عادی حرف زدنم بود

 

تا مدتها اسی بخاطر صدام جوجه صدام میکرد

میگفت تو حرف نمیزنی جیک جیک میکنی

:)))

آرمینم میگفتم بهم فنچ

 

تو بیمارستانم بخاطر اینکه کلا بچه میزنم وانگار 16_17سالنه پرستارا جوجه صدام میکردن:)))

 

پیرو داستان نونوایی که برات تعریف کردم 

امروز دکتر بودم 2ساعت طول کشید تا نوبتم بشه 

خواهرم پیام میداد چی شدو اینا گفتم نوبتم نشده

نوشته مثل دیروز  سرنون گرفتن وحشی شو بذارن زودتر بری داخل:))))))

 

 

توهمش میگی صدام شبیه راننده خاوراست

3ساله دوستیم یه ویس ندادی ماهم نظر بدیم😒

 

صداها بم تر تو دخترا باب خوانندگین😍

من انقدر خوانندگی دوست دارم

ولی بسکه صدام جیغو زیره افتصاح میشه بخونم😂

یه دوستی دارم میگفت محیا تو هروقت پشت تلفن با ذوق وخنده حرف میزنی من هیچی جز یه خط جیغ نمیفهمم:)))))

صدات خیلی قشنگه:)
شاید یه روزی وویس دادم برات اپلود کردم
نه من صدام جالب نیست چندان
خب مگه وقت قبلی نداشتی؟ سر همون ساعت میرفتی منتظر نشینی


محیا ..

قربونت قشنگ شنیدی😍😘

براتو هم یکم ور ور کنم عادی میشه:)))

اوایل برا همه بچه ها جالب بود الان براهمه عادیه جیغ جیغوییم:)))بسکه ور زدم براشون😂

 

اله اله حتما همینکارو کن بعنوان هدیه زودتر مثلا عیدیم بشه صداتو شنیدن😍

 

نه مطب نیست نوبت بده درمانگاه میرم پیش دکترم ودرمانگاهم نوبت قبلی وتلفنی نمیده همون موقع باید بریم حضوری نوبت میدن

واکثرا خلوت بود زیاد منتطر نمیموندم ولی الان چون اخر ساله و دکتر نهایت تا هفته دیگه هستش خیلی شلووووغ بود 

همون درمانگاه میرم ویزیت دکترم 100 تومنه چون فوق تخصصه:(

 

من بیچارم باید هر هفته یا نهایت هر دوهفته ازمایش بدم

ماه پیش که ماه سوم پیوند بود 2بار ازمایش دادم یعنی به فاصله دوهفته تقریبا

 

دوماه اول هرهفته 

گاهی توهفته دوسه بار

 

 

:)))

الان نسبت به یه ماه پیش حالت خیلی بهتره بنظرم

بهترم میشی :)
x

عزیزم 

من خیلی احساست رو درک کردم 

چون رو لباس هام خیلی خیلی حساسم ...حتی مثلا مورد داشتیم لباسه یه زرد خاص بوده باز اول پوشیدم لکه شد و هیچ مدلی پاک نشد . کلی افسرده شدم تا مدت ها :(( تازه از هزار کیلومتر دور از خریده بودم وگرنه پامیشدم می رفتم دوباره می‌خریدم 

و امشب داشتم فکر می کردم چقدر بد هست 

اگر لباس هام چیزی شون بشه انگار روح و جسم رو مچاله میکنن :(

 

روحش شاد :(

 

فقط پاراگراف آخرت خیلی باعث خندم شد:)) 

خیلی با کلمات جالب بازی می کنی :)) 

 

سلام مجهول:)))
لباس خوب اره ادم دوسش داره
من الان دوتا شلوار خونگی دارم ده ساله میپوشم ازشون متنفرم ولی چون هنوز قابل استفاده هستن دلم نمیاد بندازم دور:)))

:)) همیشه به خنده
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
مهربانی شما چه رنگیست؟

اگر یادمان بود وباران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan