- يكشنبه ۲۲ خرداد ۰۱
- ۰۳:۱۰
من قبلتر ها هرازچندگاهی دچار حس غم و شکست میشدم ولی نمیزاشتم زیاد غرقش بشم هرجوری که بود با چیز هایی که حالمو خوب میکرد سعی میکردم ازاون حال بد فاصله بگیرم .ورزش کردن آشپزی حرف زدن با یارم کتاب و درس و نوشتنن همیشه برام قوت قلب بودن حالمو بهترمیکردن اما الان یک هفته س یه کلافگی و غمی دارم که هم میدونم دلیلشو هم نمیدونم چرا
دلم خیییییلی گرفته دائم بغض دارم تمام طول روزخوابم میاد شب که میشه تاریکی آسمون انگار فشار میاره به قلبم نفسام سنگین میشن خوابم نمیبره
مدام حس میکنم شونه م درد میکنه ولی هیچیم نیست
دلم حرف زدن با هیچکس رو نمیخواد دلم رفتن میخواد ناامیدم خییلی احساس شکست میکنم مستاصلم ته هرفکری بد و منفی میشه ته هر کارم میرسم به اینکه فایده ای نداره
- ۵۹