- دوشنبه ۹ آبان ۰۱
- ۱۷:۵۵
اون اوایل آشنایی با مهندس ( همون یار) بدون اینکه بخواد آیدی تلگرام، شماره ، آدرس خونه شماره شناسنامه ام بهش میدادم که گمم نکنه یه وخ مجرد بمونه تا آخر عمرش! و هربار هیچ واکنشی دریافت نمیکردم !
نه زنگی نه پیامی نه نامه ای...
تا بعدا متوجه شدم که گوشیش ساده س اینقدر این بچه مثبت و چشم و گوش بسته بود ! در وصف مثبت بودنش همینقدر بگم که یبار تو مترو بودیم و قطار حرکت کرد من کلا تو مترو یا باید بشینم یا دستم جایی بندکنم وگرنه دائم تعادلم ازدست میدم . اون موقع جفتمون سرپا ایستاده بودیم منم میدونستم الان ممکنه تعادلم ازدست بدم همونم مونده بیوفتم کف مترو جلوش آبرومم بره پشیمون شه :) آقا این بشر متوجه میشدقطار که می ایسته منم تکون میخورم ولی نمیکرد حداقل اتفاقی دستم بگیره:)))
وقتی دید دیگه اوضاع خیلی خرابه من همش درحال تلاش برای ثابت وایسادنم گفت میخوای آستین کاپشنم نگه دار نیوفتی:|
جا داشت همون لحظه گریبان بدرم به سرو صورتم بزنم جیغ زنان از مترو خارج بشم
- ۱۰۸