- شنبه ۶ اسفند ۰۱
- ۱۷:۰۵
چند شب پیش خواب دیدم توی فروشگاه بزرگی دارم به صورت آزمایشی کارمیکنم خییلی دوست داشتم محیطش رو بشدت دلم میخواست قبولم کنند حقوقش هم خیلی خوب بود برای من ولی من همون چندروز اول دائم مرخصی میگرفتم:)
تهش بهم گفتن اگه میخوای بمونی باید مرتب بیای و چون بی نظمی کردی بهت مدیریت غرفه شکلات و شیرینی جات نمیدیم و فقط میتونی توی غرفه بازی های فکری مشغول بشی!
خیلی غصه م شد چون دلم پیش شکلات ها بود :)
دیشبم خواب دیدم خونه ی داییم بودم داشتم اماده میشدم بریم بیرون ، یه پالتوی بشدت خوشگل پوشیده بودم یقه ش خز خییلی پر و قشنگی داشت همش تو آینه خودم نگاه میکردم که چه بهم میاد چه خوشگل شدم :) دایمم از تو پذیرایی داد میزد دوساعته چیکار میکنی زودباش منتظرتن منم خرسند و سرخوش داشتم فکر میکردم ریمل بزنم یانه! در اخر هم گفتم بی خیال نمیزنم حال تمیز کردن مژه هام ندارم !
رفتم نشستم تو ماشین دختر دایی هامم اومدن نشستن زنداییم نشست پشت فرمون ( نامبرده بشدت رانندگیش بده بشدت) یکم که رفتیم داشتم فکر میکردم چه برف خوشگلی باریده برم چندتا عکس بگیرم یهو ماشین ازکنترل زنداییم خارج شد مستقیم رفتیم توی دره ، همچنان من خرسند و بی خیال گفتم نباید زیاد درد بکشیم با سقوطمون سریع میمیریم:))
ولی سقوط نکردیم لیز خوردیم روی برف ها .
- ۶۰