- پنجشنبه ۱ آبان ۹۹
- ۱۸:۱۶
یکی از فانتزیام اینه ماشین داشته باشم خلاف برم پلیس تعقیبم کنه !
بعد که جلومو گرفت بخواد ماشینو بخوابونه کلی خواهش کنم تا به نوشتن جریمه راضی بشه!!
همینقدر تباه :)
- ۱۳۴
یکی از فانتزیام اینه ماشین داشته باشم خلاف برم پلیس تعقیبم کنه !
بعد که جلومو گرفت بخواد ماشینو بخوابونه کلی خواهش کنم تا به نوشتن جریمه راضی بشه!!
همینقدر تباه :)
تو قبرستون ازم خواستگاری شد !
این دومین مکان متحیر العقولیه داره ازم خواستگاری میشه!!
شاید چون خیلی خاصم؟ نه؟
یا چون خیلی خوشگلم :)
به هرحال سخنی دارم با آن عزیزی که در این مکان خوفناک عروس انتخاب کرد!
زن حسابی نمیگی شاید من عزادار باشم ( خدانکنه) اومدی شماره میخوای واسه امرخیر؟؟
هرچند اقدسم بود و اعتنایی بهش نشد و دل من خیلی شادشد هم چین :)
میدونم فکرمیکنید خیلی بی جنبم و درست فکر کردید !
راستش مادر خودمم میریم عروسی مثل اسنایپرا همش دخترارو برانداز میکنه واسه خان داداشم:/
تاحالا سیصد تا دختر خوشش اومده و اگر جلوشو نگرفته بودم ازهمشون آمار گرفته بود.
به شخصه ازاین روش اصلا خوشم نمیاد
پسر باید عرضه و جنم داشته باشه خودش نیمه گمشده شو پیدا کنه نه مامانش:) ، تکبیر!
+ من از آن روز که در بند توام آزادم :)
500روزه شدن وبلاگم به جامعه وبلاگ نویسان تبریک میگویم(:
ساعت هفت از خونه زدم بیرون باتمام خشونت و وحشی گری درونم درو بهم کوبیدم !
جوری که لرزه به اندام ننه رستم انداخت
چرا؟؟ چون گشنم بود نون نداشتیم ، دوتا برادر بی خاصیت خوابیده بودن بااین عملم خوابشون کوفتشون کردم:)
هم چنان راه میرفتم وغرمیزدم ، هرکی رد میشد احتمالا باخودش گفته این دیوونه اس باخودش حرف میزنه!
نزدیکای پارک خواستم هدفون گوشم بزارم شروع کنم دویدن کنار بقیه پیرمردها ( جز چندتا پیرمرد و پیرزن کسی نمیاد این پارکه)
که یه صدایی رسا وخوانا گفت خانوم؟؟
تجربه چندین سال پیش که داشتم کتابخونه میرفتم یهو یادم اومد ..
سریع سه تا نقشه تو ذهنم طراحی کردم!