مامان بودن به یه روایت دیگه!

  • ۱۶:۰۰

داداش بزرگه از یکی از دخترای فامیل خوشش میاد چندماه پیشم به مامانم گفت البته من خیلی زودتر فهمیدم! حالا مشکل ما چیه؟

دختره دوقلوئه! و مادر من وقتی میریم اونجا همش میگه: کدوم یکیشونه؟ بگو مثل هم لباس نپوشن! باز گیج شدم الان کدومشونه؟؟ اینا که باهم مو نمیزنن این پسر چجوری از یکیشون خوشش اومده؟؟!!

ما هم میگوییم همینی که داره هی تحویلت میگیره همینی که لباسش سبزه، این بخت برگشته ای که داره بال بال میزنه برات ، باباالان که اصلا اون یکی قلش نیست ! 

به داداشم گفتم من خوشگلم یا دختر مذکور؟ جواب نداد طفره رفت!

هعییی ....به والله که برادر وفا نداره دوستان .

  • ۹۳

موقت

  • ۲۱:۱۴

نظرتان در مورد کانال تلگرامی چیست؟ 

توی کانال بقیه بچه ها که هستم وسوسه شدم منم به جرگه کانال نویس ها بپیوندم .

  • ۸۱

پت و مت وار

  • ۲۲:۱۳

مامانم غروب گردالی رو فرستاد بره از سر کوچه نون سنگک و گوجه بخره منم گفتم برای منم پفک بیار ، ده دقیقه بعد از رفتنش برق رفت گوشیش هم نبرده بود ! پشت سرش کلی غرزدم که این بچه نباید هرجا میره گوشیش ببره که اگه برق رفت زنگ بزنه بهمون بریم پایین درو بازکنیم؟؟ اصلا چرا کلید نمیبره من الان پنج طبقه رو برم پایین منتظر آقا وایسم دم در که پشت در نمونه؟!! با حرص و بد خلقی لباس پوشیدم کیف پول و گوشی برداشتم رفتم پایین منتظر وایسادم چند دقیقه بعد سرخوش خان اومد گفت میای بریم از کافی شاپ وسط پارک دوتا تیکه کیک شکلاتی بخریم؟ درلحظه خشمم فروکش کرد و ذوق زده گفتم بریم بریم که داداش گرد خودمی! همین که رفتیم برق اومد خوش حال وار گفتم آخیش برگشتنی با آسانسور میریم بالا . جونم براتون بگه ما رفتیم کیک هارو گرفتیم به به و چه چه گویان برگشتیم . در میانه راه به ناگاه خاموشی دوباره زده شد و مهر خموشی نیز بر دهان ما  ! برادر انگشت حیرت از دهان خویش دراورد و در تاریکی فرو کرد در چشم من و گفت کلید بده در را بگشایم برویم ! ناگاه فغان سر داده و گفتم فراموش کردم ! 

هنگامه به پا کرد و شروع کرد به غرزدن بدان گفتم خاموش ملعون پرخاش نکن این پیر را که مسبب این نابه سامانی خود توی سرخوشی !


  • ۸۹

دنده معکوس یا افعال معکوس ! مسئله این است...

  • ۱۹:۰۶

چندتا فکت از ما دخترا، موقع دعوا :

خیلی ازت بدم میاد :" ازت خوشم میاد ولی حرصم میگیره که خوشم میاد"

مهم نیست :"  خیلی مهمه ، خییلی زیاد "

هرجور راحتی: " منتظرم ببینم چه میکنی و کمین کردم که اگر بی تفاوت رد شی ازش پاره پورت کنم"

دلم گرفته میخوام تنها باشم:" بزار ببینم شعورش میرسه موقع ناراحتیم بمونه تنهام نزاره یانه"

من اصلا آدم مادیاتی نیستم : " اتفاقا هستم ولی شگردمه ازقدیم گفتن مرغ زیرک چو به دام افتد...و این حرفا"

حوصله ام سررفته گشنمه خوابم میاد ولی نمیخوام بخوابم عصبی ام :" دوران پی ام اس هستم"

عزیزم من به تو اعتماد کامل دارم گفتی تو فامیلتون چندتا دختر مجرد هست؟:" من اعتماد و این حرفای روشنفکری حالیم نیست جرات داری باهاشون بگو بخند کن"

عزیزم تولد که مهم نیست حالا یادتم می رفت طوری نبود :" اتفاقا بشدت برام مهمه و چندماهه منتظرم ببینم کادو چی میدی"

عشقم پول من و تو نداره که : " خیلی هم داره ، پول من مال خودمه پول توهم مال منه"

سردمه :" بغل کن"

من صدتا خواستگار خفن داشتم ولی تورو قبول کردم :"  ابلیفضلی سگ در این خونه رو نزد خواستگار که بود و چه کرد؟ من فقط تو کتاب ها خوندم"

گل دوست ندارم :" دسته گل بزرگ بگیر لطفا"

بنظرم ما شناخت خوبی ازهم پیداکردیم:" نمیخوای پاشی بیای خواستگاری؟ "

اون دختره رو ببین چه موهاش نازه :" صبر کن ببینم برمیگرده نگاه کنه یه دعوایی راه بندازم"

صورتم جوش زده خوب نیست قیافه م :" زودباش ازم تعریف کن"

صرفا جهت شوخی نوشتم ( الکی) فقط خواستم از مود ننوشتن دربیام ، حال هرکی اینجارو میخونه چطوره ؟ 



  • ۱۰۳

زندگی ذره ی کاهیست که کوهش کردیم!

  • ۲۱:۱۱

امروز قرار بود برم سرکار اما نرفتم البته اضافه کاری بود ولی صبح هفت که بیدار شدم دیدم واقعا حس و حال کارکردن ندارم تصمیم گرفتم امروز حیف نونی بگذرونم . ازخودم پرسیدم خب الان چی میچسبه؟ چی میخوای؟ ندای درونی گفت حاجی استخر با ماساژ ! راستش رو بخواین که پیداست دروغش نمیخواین اینجانب بنده ی ماساژ هستم ، فورا یه لقمه نون پنیر خوردم وسایلام جمع کردم برای رفتن به مامانمم هم گفتم بیاد دوتایی بریم صفا کنیم اما گفت دلش میخواد خونه بمونه سریال ببینه تلفنی با خاله هام حرف بزنه و ناهار آماده کنه ، شاید منم روزی دخترم ازم بخواد امروز بیخیال کار خونه و اشپزی بشم بریم استخر ولی ترجیح بدم بمونم خونه با برادرام ( به علت نداشتن خواهر) تلفنی غیبت کنم ناهار بپزم و قسمت پونصدم یه سریال ببینم شایدم با بابای بچه ها خلوت کنیم!

استخر اول صبح خیلی حال میده چون خلوت تره هرچند بعداظهرم خوبه شلوغ تره میشه چشم چرونی کرد:) ولی برای تمدد اعصاب فقط صبح های زود جوابه ، بعد از کلی شیرجه خرکی گشنم شد چون همچنان افسار دست حیف نون درونم بود دوتا تیکه کیک خامه ای شکلاتی گنده با آب پرتقال گرفتم و خوردم  وقتی داشتم ماساژ میگرفتم چرتم گرفت شدید معده ی پر و ماساژ و موزیک ملایم ترکیب مخربی هستن من توی این موقعیت قابلیت این دارم به هر کار کرده و نکرده اعتراف کنم فقط واسه یه ربع بیشتر توی اون فضا موندن!

از ترس اینکه خرخر نکنم یا آب دهنم سرریز نشه نخوابیدم ، همون حین داشتم فکر میکردم دیگه چی حالت خوب میکنه؟ جواب کوتاه و دندان شکن بود ... پیامک واریزی! جدا که همه ی دلخوشی ها خریدنی هستن و مادی ولی غم و غصه رایگان چرا؟ البته دلخوشی هایی هم هستن که مادی نیستن مثل یه آغوش گرم و طولانی مثل دیدن ابرهای پف پفی و تپل توی آسمون آبی مثل تماشای بازی بچه ها مثل شنیدن صدای خنده عزیزی مثل ماچ و بوسه های یهویی ! وقتی اومدم خونه افتاب تا وسط های پذیرایی اومده بود فوری یه دوش گرفتم رفتم ولو شدم تو آفتاب ، تازه فهمیدم چرا گربه ها لم دادن تو آفتاب دوست دارن واقعا لذت بخشه .

میگن که تنبل ها حدود هیجده ساعت میخوابن و خیلی آهسته و حلزونی حرکت میکنند راستش امروز یافتم که لایف استایل مورد علاقه م همونی که همیشه دنبالشم درحقیقت سحر خیزی و ورزش و کوه و دوچرخه نیست !

الگوی زندگیم ازاین به بعد شاید یه تنبل ماده باشه ، بی خیال و ریلکس و خوابالو دقیقا همون حس راحتی هنگام ماساژ داره ....

عنوان برگرفته از توجیه های حیف نون درونیم!

دقیقا امروز همین جوری بودم :)

 

 

 

 

  • ۱۳۷
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ . . . ۳۵ ۳۶ ۳۷
مهربانی شما چه رنگیست؟

اگر یادمان بود وباران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan