اونی که تو آینه اس تنها کسی بوده که دلشو شکستم.

  • ۱۵:۴۵

همیشه  فکرمیکردم امنیت مالی از همه چی مهم تره .


امنیتی که بابتش میتونم آموزش ببینم تحصیل کنم آگاهانه ازدواج کنم و فرزندم در محیطی امن تربیت بشه.


ولی الان حس میکنم امنیت فکری از همه چی مهم تره.


من اگه امنیت مالی هم داشته باشم که ندارم وقتی فکرم مریض باشه یک جای زندگیم همیشه میلنگه.


فکرمریض من لذت خواب شب ازم گرفته ، امیدداشتن به فردا و فرداهاش ازم گرفته.


لطفا نگید راهکارش مشاور یا روان شناسه!

  • ۱۲۲

مثل یه ماهی افسرده وغمیگن درآب گریه کردم که کسی بو نبرد حتی تو!

  • ۱۷:۲۴

گم شدم  نه اون گم شدنی که ندونی کجایی، گم شدنی که ندونی کجامیری


حرفای زیادی تو گلوم ماسیدن 


دلم نمیخواد به آینه نگاه کنم دلم روش نمیشه به مامانم نگا کنه


من آدم ضعیفی ام


تاریکی رو شونه هام سنگینی میکنه


بچه که بودم شب ها رو ایوون پیش بابابزرگ و خالم میخوابیدم.


برامون قصه میگفت ، همیشه آخر قصه هاش خوب بود


میگفت دنیای ما هم همینه باید خودتون قصه هاتون خوب تموم کنید 


به آسمون نگاه میکردم شهابی که رد میشد میدیدم ذوق میکردم دست بابابزرگمو تکون میدادم وبیدارش میکردم


که ببینه


آرزومیکردم 


کاش زودتر بزرگ بشم 


کاش فردا بابابزرگم نفهمه شاخه درخت انجیرو شکستم


کاش ..


حالا بزرگ شدم حتی اگه بدونم امشب کلی شهاب ازآسمون ردمیشه


من هیچ آرزویی ندارم 


هیچ امیدی ندارم 


هیچ دلخوشی هم ندارم


کاش انقدر مزخرف نبودم کاش بزرگ نمیشدم.



  • ۴۶

تپل ها به بهشت میروند!

  • ۱۵:۱۲

نشستم روبه روش گفتم سلام خسته نباشین


لبخند زد وگفت سلام روزتون بخیر ممنون!


یکم تعجب کردم ، معمولا به زور جواب سلام میدادن 


کارمو که گفتم با حوصله برام توضیح داد وبه سوال هام جواب داد


خواستم ازمیزان برخورد خوبش کمال بهره رو ببرم گفتم میشه از تلفن اینجا یه تماس بگیرم؟


گفت: خواهش میکنم حتما :)


تماس خیلی سری وفوریم چنددقیقه طول کشید


بدون نگاه کردن بهم باارامش داشت کارشو میکرد، بهم فرم هارو داد وگفت عزیزم لطفا اینجاهاشو امضاکن


جاخوردم...


یه نگاه به دور وبرم کردم ، بامن بود عزیزم؟؟؟؟


کمتر از 20دقیقه کارم انجام داد بامهربونی فراوان.


روش کراش زدم ، خواستم لپای تپلشو بکشم روم نشد .


برگشتن هم با آژانس اومدم که راننده اش یه خانوم بود


اونم مهربون وخوش برخورد  ، خیلی خوب رانندگی میکرد قوانین هم رعایت میکرد!


شبیه مامانم لبخند میزد... رواینم کراش زدم.


خواستم بهش بگم یو میک می دیز :)


کاش هرجا که میرم هرکاری که میکنم خانوما باشن کلا جامعه رو بدن دست  خانوما:))



  • ۱۵۶

که اندر جهان، سود بی رنج نیست...

  • ۲۱:۳۱

هرانسانی ذاتا استعداد های خاصی داره ، مهارت هایی که گاهی انگشت تحیر بردهان میگذاریم و میگوییم: اااااااااه خوش بحالش


یک روز پاییزی برای اولین بار تصمیم گرفتم خودم ابروهامو مرتب کنم و بردارم ، باخودم گفتم مگه ارایشگرا از شکم مادرشون یادگرفتن؟؟


یا استعداد خاصی میخواد؟؟؟ خیر!


نشستم یکی ازاون کندم یکی ازاین ابروم 


بعد دوساعت دوتا ابروی لنگه به لنگه تحویل آیینه دادم!!


نه تنها متنبه نشدم بلکه گفتم هرشکستی پلی ست به سوی پیروزی!!


یه روز موهای خالمو که سفید شده بود رنگ خریدم گذاشتم !


کلی هم قربون صدقه خودم رفتم بخاطر استعداد های نهان وشکوفا نشدم!


نتیجه نهایی با اونچه که من انتظار داشتم بسیار متفاوت بود.... موهاش یدست قرمز شد:/


همون جا فهمیدم من اصلا استعداد آرایشگری نداشته وندارم

  • ۱۳۳

به کدامین بیایان سربگذارم ؟؟؟

  • ۱۷:۵۱

دلم برای خودم تنگ شده


برای خودی که  عاشق سکوت


صداها صداها ..


خیلی خسته  میام خونه صدای تلویزیون میاد


صدای بازی کامپیوتر برادرخان میاد


صدای جیغ وداد بچه ها ازتو کوچه میاد


صدای دریل زدن همسایه بغلی میاد دیوار سوراخ نشد مخ من ترک برداشت


صدای وانتی میاد


سبزی سیب زمینی زعفرانی اعلا  خربزه و هندوانه به شرط چاقو


صدای ضیط ماشین پسر احمق همسایه میاد 


مدام پرایدشو میشوره و دوپس دوپس مداحیش تو مخ منه


صدای صدا زدن طبقه پایینی میاد 


مدام دادمیزنه امیییییییییین ذلیل شده بیا تو خونه 


بزرگوار حنجره نیس که بلندگوئه


صدای همسایه طبقه بالایی میاد 


داره تلفنی با یکی بحث میکنه ترکی میگه متوجه نمیشم


صدای لباسشویی مامانم روشن کرده میاد 


همینقدر زیبا همینقدر خواستنی !


+ اگه دیدین مدتی نبودم بدونید طاقتم تموم شده فغان سردادم پناه بردم به بیابون 





  • ۱۰۷
مهربانی شما چه رنگیست؟

اگر یادمان بود وباران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan