نون و پنیر و خارک تولدت مبارک!

  • ۲۱:۴۲

بامن خییلی فرق داره 

من قدم کوتاهه اون بلند ، من راحت میخندم اون تو خوابم اخم میکنه

توداره با انبردست ناخن هاشو بکشی با گیوتین گردنشو بزنی چیزی که نخواد بگه رو نمیگه!

من با یه مشت شکلات از ذوق میمیرم  و خوشحال میشم از ته دل 

اون خوشحالیش با موجودی حسابش رابطه مستقیم داره

من عاشق سفر کردن یهویی بی برنامه با یدونه کوله و دوتا تن ماهی ام 

اون عاشق محاسبه مسافت و هزینه و ازروی نقشه وطبق برنامه سفرکردنه

من نگهداری گل وگیاه و پختن کیک وشیرینی خییلی دوست دارم

اون اینکارارو بیهوده و وقت تلف کنی میدونه

من توی جمع های غریبه و اشنا ساکتم و دیر جوشم 

اون توی همه ی جمع ها درحال بلند بلند حرف زدن و نظردادنه

من رو نظم و ترتیب وسایلم و اتوی لباس هام حساسم و کلافه میشم بهم بخوره

اون شلخته ای هست که همیشه درگیر پیدا کردن لنگه جوراباشه

زیادی بهم گیرمیده مدام میگه:

 لوس و زودرنجی

مشکل وسواس داری

آهنگات خیلی خز و قدیمیه

چرا همش کتونی و کالج داری ؟ دختری مثلا!

برو دفاع شخصی یادبگیر

با فلانی نگرد !

هرجا میری تو کیفت چاقو بزار!!

کمد لباسات داره میترکه بازم میگی لباس ندارم؟؟؟ 

ولخرجی یه قرون پس انداز نداری

انداختن بهت ( جمله ای که هرررچی بخرم میگه)

پنجاه تومن بهت بدم ماشینم میشوری؟؟ 

همه ی آتیش ها ازگور تو بلند میشه همیشه مامان بر علیه من پرمیکنی!

تو رگات جای خون شکلات و کاکائو جریان داره

ماباهم خیلی فرق داریم خییلی دعوا میکنیم ولی بعدش بدون اینکه خودمون متوجه بشیم آشتی میکنیم!

ما باهم تو بچگی پول تو جیبی هامون جمع کردیم دوتا بادکنک گنده توپی خریدیم وقتی بادکنک من ترکید اونم بادکنکشو با چاقو سوراخ کردکه من گریه نکنم

ما باهم کلی سکه ده تومنی زیر خاک چال کردیم که بعدها تبدیل به گنج بشه بیایم ورش داریم!

ما باهم کلی سر یخمک های تو یخچال دعوا کردیم تهشم تف تفیشون میکردیم که اون یکی نتونه بخوره

ما باهم کلی روزای سخت گذروندیم باهم بزرگ شدیم 

هنوزم کل کل میکنیم قهرمیکنیم آشتی میکنیم من پیراهن چهارخونه های اونو میدزدم اون با عطرهای من دوش میگیره و وقتی میگم زنونه س 

تابلو میشی میگه پسرا فرق عطر زنونه مردونه رو نمیفهمن!

از ریشاش بدم میاد ازاینکه باید یه گوشه خفتش کنم تا بتونم بغلش کنم اونم فقط بعد تحویل سال شاکی ام

اما خیلی دوستش دارم 

تولدت مبارک برادر غرغرو و عنق و بد اخلاقم:)

فردا روزی زن میستونی این فداکاری های من فراموش میکنی ! هق:(


  • ۱۰۲

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم.....

  • ۲۲:۳۵

یک سری عکس گرفتم که خودم خیلی ازشون حس خوبی گرفتم براتون میزارم





این جاده ی قشنگ بین راه بود همین اطراف تهران که خیلی قشنگ بود درخت ها هم توت سفید بود اکثرا به سختی عکس گرفتم 

چون هرلحظه ماشین رد میشد !



کماکان در راه حوالی همدان! 

  • ۱۰۰

کسی مرا شبیه تو صدا نمیزند....

  • ۱۹:۲۸

مربای بهارنارنج دیدین؟

شیرینه ، خوشمزه س  و خوش رنگه عطر خاصی داره 

تازه اولشم گل بوده:)))

یه جوون برازنده و خدا حفظش کنه ای امروز بهم گفت مربای بهارنارنج!


  • ۵۱

گلهای باغچه بیدارند ولی تو در امتداد نگاهم به خواب رفته ای

  • ۱۶:۵۴

دیشب تا صبح خواب دیدم دارم ماکارونی آبکش میکنم!!

این انصاف نیست تو این سن و سال خواب آبکش کردن ماکارونی ببینم من باید الان واسه نوه م برم خواستگاری وقتی هم همه چی خوب پیش رفت 

دقیقه نود بزنم همه چی خراب کنم تا یکم بهم التماس کنن راضی بشم:))

ازاین دست خواب ها خیلی میبینم یعنی درواقع هرچی خواب میبینم چرت وپرته! 

چند وقت پیش ها خواب دیدم داشتم آماده میشدم با کیم کارداشیان برم اعتراض در سطح شهر علیه بدبختی ها

این وسط گیر داده بودم به کیم کارداشیان که یه لباس درست درمون بپوش من باتو اینجوری بیرون نمیام !!

درونم تو خواب منکراتیه 

قبل تر ازاون خواب دیدم دارم میرم کنسرت ابی و جنیفر لوپز وسط یکی از میدون های اصلی شهر

تمام خوابم درگیر پیدا کردن شالی روسری چیزی بودم که بتونم برم بیرون

آخرشم پیدا نکردم یه پالتوی سفید دارم همون پوشیدم بدون حجاب رفتم بعد دیدم همه بی حجابن خیالم راحت شد

نمیدونم منشا این خواب ها چیه راستش 

البته اقدس و آقای یار میگن به خاطر اخبار دیدنته!

ازخدا که پنهون نیست ازشما ملعونا چه پنهون من اخبار ساعت نه بعد یه مرور خبری از بی بی سی

چندتا سایت داخلی و چندتا پیج خبری هرشب چک میکنم!

اقدس و اقای یار فکرمیکنن من فقط اخبار ساعت نه رو میبینم:)

یبارم پارسال خواب دیدم که یارجان ازدواج کرده ! توی خوابم بهم زنگ زد گفت من دارم عروسی میکنم اسم دختره هم تابانه!

متوحش از خواب پریدم و کمی به در و دیوار خیره شدم 

خیلی سعی کردم منطقی رفتارکنم و به خودم بقبولونم که این فقط یه خواب بوده 

ولی باخودم گفتم مریم تا نباشد چیزکی تو خواب نبینی چیزها!!

دوروز قهرکردم و جواب اقای یار ندادم یه هفته هم توضیح خواستم که زود تند اعتراف کنه ببینم تابان کیه؟؟

دوماهم غرزدم که پس چرا اسم عروس توخوابم تابان بود مریم نبود؟؟ 

یکسال  از این خواب میگذره و من دارم فکرمیکنم که چرا یادم نمیره؟ چرا اصلا زنگ زد بگه من دارم مزدوج میشم؟؟

نیتش ازاینکار چی بوده ؟ 

الان حس میکنم زود بخشیدم ! 


+ سلام برشما وبلاگ نویسان خاموش که بعضی هاتون البته نیمسوز شدین گاهی عین مهتابی پرت پرت میکنید

هردوسال یه پست کوتاهی میزارید!


عاقو من چهارشنبه هفته پیش تا شنبه غروب سفر بودم انقدررررر خوب بود انقدرررر روحم تازه شد که ازالان تا یه ماه 

خییلی خوش اخلاقم:) حتی صبح ها!

خواستم عکس جاهایی که رفتم بزارم ولی نمیشه! چرا؟ ایا کسی میداند چگونه این مشکل رفع میشود ؟ مرا یاری دهد

واقعا بیان داره منهدم میشه مرا به سخره میکشاند دیروزم پنلم بازنمیشد

وقتشه ازاینجا کوچ کنم برم اینستا گرام یه پیج بزنم تولید محتوا کنم میلیون میلیون فالوئر جمع کنم دورخودم شب ها براشون

لب کارون بخونم بعدشم تبلیغ رژیم لاغری بزارم پولداربشم تا بیان قدرمو بدونه!


+ صبح خواستم خط چشم بکشم هرچی تلاش میکردم قرینه نمیشد هی به این اضافه میکردم اون یکی رو ماسمالی میکردم

تهشم با دوتا خط چشم ساطوری رفتم سرکار!

زندایی من تو سه ثانیه چشم بسته تو ماشین درحال حرکت خط چشم میکشه !




  • ۶۰

نگاه تو روشن شبای بی چراغم

  • ۰۰:۵۶

هیچ شبی نیست که قبل خواب حس دلتنگی برای بابابزرگم به سراغم نیاد  هیچ روزی نیست که با یاداوری جای خالیش شروع نکنم 

همیشه ماه رمضون ها شب های قدر بابابزرگم میگفت معلوم نیست سال دیگه کی از پیشمون رفته...


  • ۳۵
۱ ۲ ۳ . . . ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ . . . ۳۵ ۳۶ ۳۷
مهربانی شما چه رنگیست؟

اگر یادمان بود وباران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم.
Designed By Erfan Powered by Bayan